خدا
” تو ” را که می آفرید
حواسش پرت آرزوهای “من” بود
شدی همان آرزوی من . . .
.
.
.
هر جا که من هستم
تو نیستی
هر جا که تو هستی ،
من نه !
شده ایم آدم برفی و آفتاب
مگر نارنج وُ بهار عیبی داشت !
.
.
.
آغوشم
وطنی ست
که جز تو،
هیچکس در آن،
خانه ای نخواهد داشت…
بقیه در ادامه مطالب