باران که میبارد،جدایی درد دارد
دل کندن از یک اشنایی درد دارد...
هی شعر تر در خاطرم می اید اما
اواز هم بی همنوایی درد دارد
وقتی به زندان کسی خو کرده باشی
بال و پرت،روز رهایی درد دارد!
دیگر نمیفهمی کجایی یا چه هستی...
اشفتگی،سر به هوایی درد دارد
تقصیر باران نیست این دیوانگی ها
تنها شدن در هر هوایی درد دارد...
باید گذشتن را بیاموزم دوباره
هر چند میدانم جدایی درد دارد...