جدیدترین عکس های عاشقانه و رمانتیک سال 94
با کیفیت بالا و بدون آرم
تعداد : 13
تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا..
مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 130 | 1377 |
![]() |
3 | 1286 | raamsteel |
![]() |
13 | 3054 | cutiran |
![]() |
103 | 11652 | hikvision |
![]() |
0 | 811 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 794 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 843 | melika |
![]() |
0 | 854 | melika |
![]() |
1 | 1144 | melika |
![]() |
10 | 2264 | sajjad |
![]() |
2 | 1295 | parham |
![]() |
31 | 4323 | melika |
![]() |
5 | 1687 | melika |
یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم: “این بندها برای چیست؟” پاسخ داد: “اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت”.
هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: “اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده”. شیطان لبخندی زد و گفت: “امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند !”
هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم. عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم. شیخ گفت: “شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم.
جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد. یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟ در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو، چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم”».
به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است “الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”یعنی شیطان، شما را وعده به فقر و تهیدستى مى دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مىکند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و [به هر چیز] داناست. به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا مىکند.
بیهوده ورق می خورنــــــــد …
تقویـــــــــم هــــای جهــــــــــان ؛
روزهــــای من …
همه یک روزند …
شنبــــه هایی که فقـــط پیشوندشــــــان عوض می شـــــود …
تــو می دونستــی که چه کیفـــی داره . . .!
دســتِ منو بگـــیری باهم دیگـــه بریم خیــابون گردی ؟
نــه نــه ! اشتبـــاه نکن با ماشـــین نه پیــاده ی ِ پیــاده
شـــونه به شــونه ی همــدیگه راه بریـــم
جلــویِ مغازه هــا وایســتیم و الکــی به ویتــرین خیـــره بشیـم
بچــه هارو نگـــاه کنیــم و از آینــده و اینــکه قـرارِ
مامــان و بابــایِ خوبــی باشیــم حـرف بزنیــم
دوتــا چایــی بخریــم و من بگــم اینکــه دارچیــن نداره
تو زود دستـــمو ول کنــی بــدویی پــودرِ دارچین بخــری
.
.
.
به ادامه مطالب مراجعه کنید
قـــلب ❤ من...
دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.
آنقدر که تو را نیز همچون خودم
از ته دل دوسـت میدارد.
هیس…
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…
بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای ارام بگیرم
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند!!