باور کن! کار من نیست ، کار دل است
دلم جایی میان نفس هایت گیر کرده است
.
.
.
نیستی . . .
و خـاطرات ضعـیـف گیـر آوردهـانـد !
.
.
.
مُـردنَــم را آرزوست
اگـــر آرامگــاه ابــدی آغــوشِ تـو بـاشــد . . .
.
.
.
بقیه در ادامه مطالب
آنهایی که با چشم کمتر دیده میشوند ، در قلب بیشتر یاد میشوند
مثل “تو”
.
.
.
خداوند نمیخواهد ما به هم برسیم
می دانی دلیلش چیست ؟
می داند که اگر کنارم باشی
دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز
از او نخواهم خواست
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم . . .
.
.
.
پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم…
اگر نمی آیی اینقدر پنجره ها را زجــــر ندهم
چشم هایم به جهنم..
.
.
.
همـــــه چیــــز آرام اســـت
دلِ مــــــن
اســـتثنـــــاســـت…
.
.
.
به سیم آخر…
ساز میزنم امشب…!
به کوری چشم دنیا….
که ساز مخالف میزند…
با من….!
.
.
.
از تمــامِ حضـــــور تـــو ،
چیـــــــزی جُــــــــز دلتنگـــــی عایـــــــد من نـیست!
.
.
.
نمک روی زخم است
بارانی که
بی تو می بارد …
.
.
.
خوشبختـــــی یعنـــی
در خاطـــر کســی ماندگــــاری که لحظه های نــبودنــت را با تمــــام دنیــا معاملــه نـــمیکند !
.
.
.
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من !!!
.
.
.
بدون گذرنامه از خیالم عبور خواهی کرد ، مهربانیت را مرزی نیست …
.
.
.
محکوم به تکرارِ سکوتم …
تو اگر کوکم کنی می نوازم لحظه ها ، ثانیه ها ، نت های نگاهت را !
.
.
.
شعر صدای نفس های توست وقتی سر بر سینه ام میگذاری و کلمات گورشان را گم میکنند !
.
.
.
آرزوهایم حسابی قد کشیده اند …
ببین خواستن تو چه مردی شده برای خودش !
.
.
.
زن جنس عجیبی ست
چشمهایش را که می بندی دید دلش بیشتر ، دلش را که میشکنی باران لطافت از چشم هایش سرازیرتر …
انگار درست شده تا روی عشق را کم کند !
.
.
.
با من راه بیا که برای تو از بیراهه های زیادی گذشته ام …
.
.
.
لاشی که باشی ….همه دوستت دارند ….
عاشق که باشی…عشقتم دوستت ندارد…
.
.
.
آرزوهایم حسابی قد کشیده اند ..
بین خواستن تو…چه مردی شده برای خودش…
.
.
.
انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام
بوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !
.
.
.
گفتند فراموشش کن آرام می گیری
فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !
.
.
.
رفته ای و من هر روز به موریانه هایی فکر می کنم که
آهسته و آرام گوشه های خیالم را می جوند
تا بی خیال نشده ام برگرد !
.
.
.
خیلی از خودش خوش قول تر است
خیالش را می گویم که یک عمر است زودتر از خودش آمده سر قرارمان !
.
.
.
تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشود
تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند
همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است
.
.
.
فریب خنده هایم را نخور
من سال هاست که در خفا گریه می کنم…
.
.
.
فرقی نمی کند تقویم زمستان است یا بهار
بی تو هیچ زمانی قشنگ نیست
.
.
.
این روزها آنقدر بغضم سنگین شده که
اگر گردنم را هم بزنی به جای خون اشک می ریزد
.
.
.
تلخ منم همچون چای سرد که
نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی
تلخ منم چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را
.
.
.
من درگذشته ام در گذشته ام !
.
.
.
بینِ مرگ و زندگی جاییست که
من سال هاست به آن پناه برده ام !
ســـــکـــــوت …
.
.
.
اشک های گستاخ !
گونه های من جای لیز خوردن نیستند
آرامش صورتم را برهم نزنید !
.
.
.
چه گره ی کوری به زندگیَت انداخته ام
که فقط من باید از سرت باز شوم ؟
.
.
.
به تو که فکر می کنم
بغض می آید
اشک می آید
دلتنگی می آید
به تو که فکر می کنم مهمانی عجیبی به راه می افتد
.
.
.
خواستم هر چیزی را که بوی تو میداد بسوزانم
ولی افسوس جانم آتش گرفته
.
.
.
شبگردی می کنم اما صدای نفس هایت را
از پشتِ هیچ پنجره و دیواری نمی شنوم
آسوده بخواب نازنینم ، شهر در امن و امان است
تنها خانه ی من است که در این شهر در آتش می سوزد
.
.
.
دیوانه ات می کنند
مسئله هایی که در ذهنت به جای اینکه حل شده باشند
ته نشین شده اند
.
.
.
محکوم به تکرارِ سکوتم …
تو اگر کوکم کنی می نوازم لحظه ها ، ثانیه ها ، نت های نگاهت را !
.
.
.
مـقـدس تــریـن جــای دنــیـاست …
اتـــاق تنــهـایی هـــایـــم ..
وقـــتی ..
بــا نیـّــت ” تــــــــو ” خــلـوت می ڪنـــم ..!
.
.
.
تمام جاده های تقدیر را پیچانده ام
شاید روزی با هم تصادف کنیم…
.
.
.
آدم های احساساتی را باید کشت !
قبل از اینکه خودکشی کنند….
می دانی که راست می گویم …
آدم های احساساتی
به درد این زندگی آهنی امروز نمی خورند…!
.
.
.
“ من ” “ تو ” و فقط یک قاب عکس . . .
این تمام خوشبختی بود که از جیب خدا کش رفتم !
.
.
.
مُهم نیست که تو با من چـه میکنی !
بیا ببین ” بـَرای ” تو ” من با خودم چه میکنم !