loading...
˙·٠•●❤ سایت عاشقانه و تفریحی ❤●•٠·˙
Welcome To Tanhaee98

خداوندا...

تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت

خداوندا..

مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..

 


آخرین ارسال های انجمن
RoNak بازدید : 456 سه شنبه 08 دی 1394 نظرات (0)

چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی
به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی

چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم
چه دردی بیشتر از این که این ها را نمی دانی

برایم روز روشن بود میدانستم از اول
که میاید چنین روزی که میگوئی نمیمانی

برای من که بعد از تو ندارم شاخه ی سبزی
چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی

شبیه موریانه،خاطرت در ذهن می ماند
که میپوسد مرا کم کم به آرامی و پنهانی

دل آئینه ام حتی اگر کوهی شود آخر
به سنگی،خرد می گردد به یک لحظه به آسانی

چه میدانی؟تمام پیکرم چون شمع می سوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی

شاعر:رضا خادمه مولوی

m_admin بازدید : 428 جمعه 12 تیر 1394 نظرات (0)
من از ایـــــن انتخـــــــــاباتی کــــــه 

میـــــگویند ســـــر در نمــــــــی یـــارم

انتخـــــاب من فقط

تـــــــــــــ
❤ـــــــــــو بـــــــودی که

 

نیســــــــــتی لعنــــــــتی
m_admin بازدید : 397 سه شنبه 09 تیر 1394 نظرات (0)

تـــو مـــاه را


بــيـشــتــر از هــمــه دوســت مـي داشـتـي . . .


و حـــالا مـــاه هـــر شــب


تـو را بــه يــاد مــن مـي آورد ،


مـي خــواهــم فــرامــوشــت كــنــم امــا ،


ايــن مــاه بــا هــيــچ دسـتـمــالـي


از پــنـجــره هــا پـــاك نـمي شــود . . .


 

« رسول یونان »

RoNak بازدید : 625 چهارشنبه 27 اسفند 1393 نظرات (7)

تماس بگیر با آسمان و پروردگارش : )
خط های زمین همگی مشغول است !!

………

دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است

RoNak بازدید : 509 یکشنبه 24 اسفند 1393 نظرات (0)

یعنی کی میشه که تو رو من بغل کنم ؟؟

 

لپای ناز و تپلتو بچلونم ؟؟

 

با دندون هام هر دیقه دستات رو گاز بگیرم؟

 

هر دیقه لپتو دستاتو پاهاتو ماچ کنم؟

 

طوری بغلت کنم که مردم یه جوری نگام کنن ک انگار دیوونم؟

 

کی میشه موهاتو برات ببافم ....ناخوناتو برات لاک بزنم ..؟

 

لباسای خوشگل تنت کنمو ببرمت بیرون ؟

 

دوتایی بریم خریدو دس رو هرچی گذاشتی برات بخرم ؟!

 

شبا برات قصه بگم تا خوابت ببره ...

 

صبا با موهای ژولیده و چشای پف کرده از خواب پاشیو من هی قربون صدقه صدای خواب آلودت بشم !

 

انقد باهات بازی کنم ک از خستگی ولو شی تو بغلم‌..!

 

کاری کنم ک هر روز زندگیت پر از خاطره بشه ...

 

کاری کنم ک هیچوقت دلت نخواد بزرگ بشی ..

  

و انقد دوست داشته باشم ک روزی صد بار بهم بگی "توبهترین مامان دنیایی"

RoNak بازدید : 418 یکشنبه 24 اسفند 1393 نظرات (1)

میگن عشـــق اول مهمه,

ولى بیشتر که آدم فکـــر میکنه,

میبینه از اون مهمتـــر عشق دومه,

عشق دوم وقتى میاد که براى اولین بار

قلب آدم شکسته...

نفس آدم گرفته شده...

امید هاى آدم از بین رفته...

که آدم فهمیده همه ى عشق ها تا ابد نمیمونن,

حتى وقتى آدم فکر میکرده,

امیدوار بوده,

آرزو میکرده که بمونن...

عشق دوم وقتى میاد که اعتماد آدم

دیگه صد در صد نیست...

همیشه فاصله یکم بیشتر نگه داشته میشه..

همیشه آدم یکم مواظب تره..

همیشه باورها یکم بیشتر زمان میبره..

عشق دوم وقتى میاد,

که همه ى تصویرهاى ذهنى آدم از"عشق"

در یک نفر خلاصه میشده و تمام..

میدونین عاشق شدن,

هر چى آگاهى میره بالا سخت تره..

هر چى دیده باشى و شنیده باشى و

تجربه کرده باشى,

از سادگیت کم میشه و میدونى دلتو باید

دودستى بچسبى و به هر کسى ندى...

کم کم آدم تشخیص میده,

واقعى رو از الکى,سطحى رو از جدى,

گذرا رو از موندگار...

به عشق دوم باید خیلى تبریک گفت...

باید دستش و گرفت و فشرد

و بهش مدال تقدیر داد...

چون زمانى تو دل آدم جا گرفت

که آدم فکر میکرد,

مطمئن بود,شک نداشت..

که دیگه هرگز عاشق نمیشه 

و دلشو به کسى غیر از اون نمیده

m_admin بازدید : 622 یکشنبه 11 خرداد 1393 نظرات (0)

ﺑﻌﻀﯿــﺂ ﺩﻫﻨﺸﻮﻥ ADSL ، ﻣﻐﺰﺷﻮﻥ Dial-Up
.
.
.
.
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﻭﺭﮮ ﮐﻨﯿـﻦ

.

.

.

به بَضیـــــــــــــــــــا هم باس بگی : ﺍﻭﻥ ﻣﻮقعی ﮐﻪ ﻣـــــﺎ ﺧـــــــــــــﺎص ﺑﻮﺩﯾﻢ …
ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺻـُـــبحی ﺑﻮﺩﯼ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇـُـﻬﺮﯼ …

والــــــــــــــــــــــــــــــــــا!

.

.

.

اقا تو رو به مقدساتتون قسم اگه خونتون وایرلس ندارین مهمون دعوت

نکنین …. دوست ندارین مهمونیتون به هم بخوره که ؟؟؟

 

والــــــــــــــــــــــــــــــــــــا !


بقیه در ادامه مطالب

m_admin بازدید : 383 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تـــا حــالــــا تـــجــربــه کــردیـــن؟…

بـعـضــى وقـتــا، دیـدن یـه عـکـس ، بـه یــاد آوردن یـه خــاطـره … ،

یـه لـحـظــه بـرخــورد نـگــاهـت بـا نـگــاهـش تـو خـیــابـون،

شـنـیــدن صـداش، دیــدن خـنــده هــاش، حــس کــردن بـوى عـطـرش، …

بـاعــث مـیـشــه کـه بـا هـر ضـربــان قـلـبـت؛ تــمـام بـدنــت درد بـگـیــره

انـگــار کـه یـکــی داره از درون مـچــالــت مـی کـنـه…

انـگــار کـه بـا هـر دم و بـاز دم، بـا هـر ضـربــان، بـا هـر صــداى تـپــش،

بـا هـر حـرکــت قـلــب، یـه چـکــش بـــزرگ رو بـدنــت مـیـکـوبــن!

تــمـام تـــرک خـوردگـیـــاى قـلـبــت انـگــار تـو اون لـحـظـه سـر بـاز مـیـکـنــن

و قـلـبــت داره مـثــل شـیـشــه شـکـسـتــه هــزار تـیـکـه مـیـشــه

و پـخـش مـیـشـه تـو سـرتـاسـر بـدنــت…

اون تـیـکــه هـای تـیـزشـون مـیـسـوزونــن و آتـیـشــت مـیـزنــن! …

خـــــیـــــــــــلــــــ ـى حـــــــس بـــــدیــــــــــه

تـو اون لـحـظــه حـاضــرى هـــــــــر کـــــــــارى بـکـنــى کـه قـلـبــت دیـگـــه

 

نـزنــــه…

m_admin بازدید : 450 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت ، گفت :

آقا ببخشید، مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه

من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا

این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید

قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا

اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه، پیر زن رو پیدا کردم

گفتم این امانتی مال شماس، گفت حامد پسرم تویی؟

گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟

دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری

شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟

پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟

تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت ۴ ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده

باید تسویه کنید

حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن

آخر چک و نوشتم دادم دستش

ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم

هر چند که پسرش خیلی  …  بود

اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه

رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد

بیا تو مادر

m_admin بازدید : 492 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

کجــای شهر قرار بگـذاریم ؟
پــارک یا رستــوران ؟
چه رنگ لبـاس بپوشم دیوانــه تــر می شوی ؟
سـادگی* خوب هســت ؟
می خواهی بـرایت شعـر هم بخوانم بلنـد بلنـد ؟
یا آرام بگویـم دوستــت دارم گلــم ...؟!
کــدام بهتر هسـت
بمــانم شاعری کنم یا از عاشقـی ات بسـوزم و تمـام شـوم ...؟!

melika بازدید : 516 جمعه 12 اردیبهشت 1393 نظرات (0)




دَسـت بـ ـه “صورتـَـم” نـَزن !
می تـرسم بیـفـتـَد نِقـآب خنـدان ـی کِـه بـر چِهـره دارم
و بعــد سیـلِ اشـک هـآیـَم “تـــــو” را بـآ خـود بِبَــرد
و بـاز مَن بمـآنـ ـم و تنهــــــآیی …!

m_admin بازدید : 491 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

خوب خوبم

هیچ دردی ندارم

اینجا سرزمین غریبی است

نمی توان آن را شناخت

باید آن را زندگی کرد

دلم می خواهد همیشه اینجا بمانم

عطر بهار نارنج در باغ بیداد می کند

نمی بینمش اما صدایش مرا با خود می برد

عاشقم می کند

دلم تنگ است

دلم برای دیدنش تنگ است

کی رخ می نماید ؟

نمی دانم ….

m_admin بازدید : 429 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خیابان

شعر بلندی ست

وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!

و شب

یکباره یکپارچه می شود،

از خواب هایی که تو را به من می رسانند

وقتی

من با چشم های تو چشم می بندم!

m_admin بازدید : 513 سه شنبه 27 اسفند 1392 نظرات (0)

اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه !زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
::

::
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند .
::

::

آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .
::

::
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند .

بقیه در ادامه مطالب

m_admin بازدید : 458 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

هیچ وقت

یکی را با همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ

ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ . . .

.::LOVE::. بازدید : 487 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)

کاش می دانستی زندگی فردا نیست

زندگی امروز است

زندگی قصه ی عشق است و امید

صفحه ی غم ها نیست

به چه می اندیشی

نگرانی بی جاست

عشق این جا

تو این جا

و خدا هم این جاست

لحظه ها را دریاب بر لب جوی نشین

بر تن مست چمن مست بخوان

پای در راه گذار، راه ها منتظرند

تا تو هر جا که بخواهی برسی

تو بیاموز رها گشتن را تا نماند قفسی …


shida بازدید : 702 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

נּـشســــتمــ...

خســـــته شـــבمــ...

בیگر قــــایق נּـمے ســـازمــ...

پشـــتـــ בریا هـــا هـــر خبـــرے

ڪه مـــے خـــواهـــב باشـــב

وقتـــے از تـــــو خبـــرے נּـیستـــ...

قـــایـــق مـــے خـــواهمــ چـــﮧ ڪـــار...!؟!

مـــرا

همـــــیــלּ جـــزیـــره ے ڪوچــــڪ

تـــנּـهـــــایے هـــایـــمــ

بســـ استـــ...!

m_admin بازدید : 543 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

 

گاهــــی اوقــات..
 

هـمـه چـیـز دسـت بـه دسـت ِ هـم مـیـدن

تـا تــو را غـرق در رویـاهـا و خـاطـراتـت کـنـن. . .

یـه آهـنـگ پـیـشـواز . . .

2 خـط شـعـر . . .

کـمـی هـوای بـهـاری . . .

یـک وجـب پـیـاده رو . . .

آهـنـگـی کـه دانـشـجـو خـونـه بـغـلـی گـوش مـیـدن . . .

2 کـلـمـه حـرف . . .

بـوی ِ یـه عَـطـر خـاص . . .

طـعـم ِ شـیـریـن ِ یـه خـوراکـی . . .

هـمـه و هـمـه کـافـیـه بـرای ایـنـکـه . . .

تــو چـنـد سـاعـت وسـط اتـاقـت دراز بـکـشـی و خـیـره بـشـی بـه سـقـف

و صـدای بـارون بـشـه آرامـش دهـنـده تـریـن آهـنـگ اون روزت !!!
m_admin بازدید : 570 شنبه 10 اسفند 1392 نظرات (0)

قلبت را لمس میکنم ، تو را حس میکنم ، همه وجودمی ...

آرامم میکنی ، مرا درگیر نگاهت میکنی ، تو آخر مرا دیوانه خودت میکنی

دوست داشتنم تمامی ندارد ، هیچ کس جز تو در قلبم جایی ندارد

قلبم جز تو سرپناهی ندارد ، تو مال منی ، این با تو بودنها حدی ندارد

و تکرار میشود ، در هر تکرار حسی تازه پیدا میشود

هر حسی به وسعت عشقمان ، هر عشقی برای قلبمان

تمام لحظاتم شده ای ، منی که تمام زندگی ام را به پای تو ریخته ام

کاش زودتر تو را میدیدم که اینگونه زندگی ام تا به اینجا بیهوده هدر نرود

و حالا میفهمم زندگی چیست ، حالا که با توام میفهمم عشق چیست

قبل از آمدنت نه حسی بود ، نه حوصله ای ، من بودم و تنهایی و روزهای بی عاطفه

حالا پر از احساسم ، لبریز از تو و غرق در عشق

هیچکس نمیرسد به ما ، آنقدر ها دور شده ایم که هیچکس نمیبیند ما را 

رفته ایم به جایی که تنهاییم 

در آغوش هم آرامیم ، و اینجاست که فقط تنها صدا ، صدای نفسهای ماست 

اگر تپشهای قلبمان بگذارند ، تنها صدا ، صدای زمزمه دوستت دارمهای ماست

کاش میشد همیشه همینجا من و تو تنها بمانیم 

همینجا برای هم قصه عشق را بخوانیم 

 با صدای لالایی هم درگیر در آغوش هم آرام تا ابد بخوابیم....

تا عشقمان ابدی شود ، و این عشق برای کسی هیچگاه تکرار نشود

m_admin بازدید : 566 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی


‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .

m_admin بازدید : 576 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

صندوقچه خاک خورده زندگیم را گشودم تا مفهوم عشق و زندگی کردن را دریابم
امید داشتم نوری بتابد و من آن عشق را ببینم
آیا عشق زندگی ام هنوز در آن صندوقچه کوچک من بود ؟
امید داشتم هنوز باشد
اما وقتی ان را گشودم چیزی از عشق در آن پیدا نکردم
یک مشت خاطره بود
یک مشت دفتر خاطرات
یک مشت خاک
و آن چیزی که از من مانده بود
حسرت بود
آن حسرت تمام وجودم را فرا گرفت
به طوری که حتی حس میکردم مرا در قفس گذاشته اند
و از این خاک و از این زندگی دور می کنند
آیا چنین بود … ؟
دفتر خاطرات را ورق زدم به امید پیدا کردن عشق
اما چیزی در آن ندیدم جز نوشته هایی بر روی کاغذ
انگاربه من لبخند میزند و به من می گفتند : ما را بخوان
آنها نمی دانستند من فرصت اندکی دارم و وقت خواندن ندارم
باز شروع به گشتن کردم
شاید چیزی بیابم ورقها را زیر رو کردم چیزی نبود
هیچ نشانی از عشق ندیدم
ولی در ته صندوقچه یک گل سرخ بود
آن گل سرخ خشکیده نشده بود
و بوی معطر گل سرخ همه جا را پر کرد
و آن نشانی از عشق بود که به دنبالش فرسنگها راه رفتم
تا آن را بیابم و زندگی خاک خورده ام را با عشق بسازم
بی آن که بدانم عشق در درونم است نه جای دیگر
و من چشم انتظار ، در حسرت یک نگاه تو
به انتظارت نشسته ام

و چه زیباست این انتظار

m_admin بازدید : 631 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را

دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده

ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است

را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی

،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی

میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم

کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …

m_admin بازدید : 523 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)
 از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام

آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام

یکدم از دل نبرم یاد دلاویز تورا

گرچه چون عشق ز دل رفته فراموش توام

 


نگه گرمم و در چشم سخنگوی توام

هوس بوسه ام و در لب خاموش توام

همچو اشکی که ز جان ریخته در دامن تو

چون صدایی که ز دل خاسته در گوش توام

پای تا سر همه طوفانم و آشفتگیم

بحر پر موجم و عمریست که در جوش توام

گرچه در حسرتم از دوری برق نگهت

زنده با یاد تو و گرمی اغوش توام

در دل این شب تاریک که چون بخت منست

تا سحر منتظر صبح بناگوش توام 

خاطر نازکت آزرده شد از خاطر من

بار سنگینم و آویخته از دوس توام


ابوالحسن وزیری

آتش

m_admin بازدید : 738 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

در لحظه ی دیدنت عاشقت شدم

یک احساس خاص

می فهمی لعنتی

ولی تو چکار کردی

آتش به قلبم زدی و رفتی

m_admin بازدید : 645 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

تو هم شده ای انقلاب زندگی من …

حالا هر آنچه در زندگی من است تاریخ دار شده …

     قبل از ”  تــو  ”     ♠♠    بعد از ”  تــو  ”

melika بازدید : 503 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

من خودمو نمي بازم ؛

حتا اگه دستام بلرزن ،

اگه چشام تار ببينن ،

اگه پاهام راهِ درستُ تشخيص ندن ...،

گاهي حس مي كنم گُم شدم

حس ميكنم هيچ جايي تو اين دنيا ندارم

هيچ دوستي ...

هيچ آدمي كه نگرانم باشه ...

شايد چهره.م همچين چيزيو نشون نده

اما من واقعن يه موقع هايي خَستَم ...

دلم ميخواد كسي باشه

دستي باشه

دلم مي گيره و من هي به خودم ميگم عب نداره دل كارش گرفتنه ...

تا كي بگم ...؟

مهم نيست ...

 

 

من خودمو نمي بازم .

درباره ما
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . آیینه به سادگیم خندید و گفت : احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش ، او برای همیشه دیر کرده است …
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدومش قشنگ تره؟؟!!
    تنهایی در صفحات اجتماعی


    lenzor.com/tanhaee98



    instagram.com/tanhaee98


    سیم کارت خود را شارژکنید
    ❤しѲ√乇❤

    I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you

    ♥♥HEART♥♥


    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1526
  • کل نظرات : 149
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 259
  • آی پی امروز : 269
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 1,638
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,689
  • بازدید ماه : 1,879
  • بازدید سال : 14,677
  • بازدید کلی : 2,757,354
  • کدهای اختصاصی
    <
    سایت عاشقانه 72 لاو =============

    هدایت به بالای صفحه

    قلب من

    قـــلب من...

    دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.

    آنقدر که تو را نیز همچون خودم

     از ته دل دوسـت میدارد.

    هیس…!

    هیس

    حواس تنهایی ام را

    با خاطرات

    باتو بودن

    پرت کرده ام…

    بگو کسی حرفی نزند

    بگذار

    لحظه ای ارام بگیرم

    آغوشــــ تــــ♥ـــــو

    سهم “من” از “تو

    عشق نیست ،

    ذوق نیست ،

    اشتیاق نیست ،

    همان دلتنگی بی پایانی است

    که روزها دیوانه ام می کند!!

    فال حافظ
    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !

    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
     ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
    ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
    ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
    ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ!