میگن عشـــق اول مهمه,
ولى بیشتر که آدم فکـــر میکنه,
میبینه از اون مهمتـــر عشق دومه,
عشق دوم وقتى میاد که براى اولین بار
قلب آدم شکسته...
نفس آدم گرفته شده...
امید هاى آدم از بین رفته...
که آدم فهمیده همه ى عشق ها تا ابد نمیمونن,
حتى وقتى آدم فکر میکرده,
امیدوار بوده,
آرزو میکرده که بمونن...
عشق دوم وقتى میاد که اعتماد آدم
دیگه صد در صد نیست...
همیشه فاصله یکم بیشتر نگه داشته میشه..
همیشه آدم یکم مواظب تره..
همیشه باورها یکم بیشتر زمان میبره..
عشق دوم وقتى میاد,
که همه ى تصویرهاى ذهنى آدم از"عشق"
در یک نفر خلاصه میشده و تمام..
میدونین عاشق شدن,
هر چى آگاهى میره بالا سخت تره..
هر چى دیده باشى و شنیده باشى و
تجربه کرده باشى,
از سادگیت کم میشه و میدونى دلتو باید
دودستى بچسبى و به هر کسى ندى...
کم کم آدم تشخیص میده,
واقعى رو از الکى,سطحى رو از جدى,
گذرا رو از موندگار...
به عشق دوم باید خیلى تبریک گفت...
باید دستش و گرفت و فشرد
و بهش مدال تقدیر داد...
چون زمانى تو دل آدم جا گرفت
که آدم فکر میکرد,
مطمئن بود,شک نداشت..
که دیگه هرگز عاشق نمیشه
و دلشو به کسى غیر از اون نمیده