تـــو باشی و من
قدم بــه قدم فدایت می شوم
تــــو بـــاشی ...
از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
بــه تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
بـــه بن بست ها...
به خیابان هایی همه بــا یک نــام ...
دوست دارم تـــو بـــاشی و من
نشانی ها را گم کنم
راه خانه را هم نـــدانــم
تا همه بفهمند برای من کم حواس
خانه آن جاست که تـو باشی و من
قــدم بــه قـدم فـدایت شوم ...!