چند خط بيشتر نمانده تا برسم به حسي که بايد آن را ابراز کنم به تو…
از اول خط تا اينجا خيسي چشمهايي بود که مرا تا آنجا همراهي کردند
آن جايي که تو هستي و من در برابر توام
و چند نقطه تا لحظه اي دوباره و يک احساس عاشقانه
چقدر سختي کشيدم ، از اول اين خط تا آخرش شيريني و تلخي هاي زندگي را چشيدم
و شيرين ترين لحظه ي آن بدجور به دلم نشست ، تو آمدي و همه تلخي ها از يادم رفت
همه احساساتم بوي عطر تو را ميدهد ، وقتي صداي قلبت را ميشنوم ، قلبت به من نفس ميدهد
در اوج تو را خواستن ، بي نياز از همه کس و نياز دارم به کسي که همه کس من است
در شور و شوق عشقم و در خيال کسي که بي خيالش نميشوم
و اين عاشقانه ترين لحظه ي زندگي من است ، که در آغوش توام و تسليم هيچ حس ديگري نميشوم
چند خط بيشتر نمانده تا برسم به حسي که مرا مجنون ميکند ، از اول خط تا اينجا رنگ چشمهايت مرا ديوانه ميکند
و چند نقطه تا اين حس تازه ، و اينگونه ميشود که زندگي براي من و تو بي انتهاست ، تو را داشتن يک هديه زيباست
در حال و هواي زندگي ام و در دنيايي که تو همه زندگي مني…
و آخرين خط و هزاران نقطه چين براي رسيدن به آغازها…
دوستت دارم اي عاشقانه ترين لحظه بي پايان زندگي ام…
Welcome To Tanhaee98

خداوندا...
تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا..
مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..