loading...
˙·٠•●❤ سایت عاشقانه و تفریحی ❤●•٠·˙
Welcome To Tanhaee98

خداوندا...

تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت

خداوندا..

مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..

 


آخرین ارسال های انجمن
m_admin بازدید : 526 سه شنبه 27 خرداد 1393 نظرات (0)

خدا
” تو ” را که می آفرید
حواسش پرت آرزوهای “من” بود
شدی همان آرزوی من . . .
.
.
.
هر جا که من هستم
تو نیستی
هر جا که تو هستی ،
من نه !
شده ایم آدم برفی و آفتاب
مگر نارنج وُ بهار عیبی داشت !
.
.
.
آغوشم
وطنی ست
که جز تو،
هیچکس در آن،
خانه ای نخواهد داشت…

بقیه در ادامه مطالب

m_admin بازدید : 396 سه شنبه 27 خرداد 1393 نظرات (0)

به سیگارم قسم که تو باختی نه من
چون تو الان تنهایی ، ولی من با سیگارم خوشم....

.

.

.

نـــــگــاهـت بـه آن بـالــآ بـاشــــــد
تــــــــا "دلــــــتــ" از آدمــــــهــای ایــــن پــایــیــن نـگــــــیـرد
تـــنـــهـــآ "خُـــــــــــــــدا" رو صـــــدا کُـــــن
تـــــنـــــــــــها "خُـــــــــــــــــــداســـــت" که مـــیـــ مـــانــــــــــــــد

.

.

.

وقتی آرزوی چیزی تو دلت میوفته

شک نکن توانایی رسیدن بهشو داری

بقیه در ادامه مطالب

m_admin بازدید : 432 سه شنبه 27 خرداد 1393 نظرات (0)

پسر بودن یعنی چه ؟

 

- پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر


- پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن


- پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن


- پسر بودن یعنی کادو خریدن برای جی اف


- پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی


- پسر بودن یعنی پس کی دفترچه آماده به خدمت میگیری


- پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن


- پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خواستگاری


- پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن


- پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد


- پسر بودن یعنی چرا کار نمیکنی . . . جون بکن دیگه


- پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که . . .


- پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن


- پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی


- پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته . . .


- پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن


- پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی


- و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه . . .

m_admin بازدید : 436 دوشنبه 26 خرداد 1393 نظرات (0)

یکی از شاگردان شیخ انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم: “این بندها برای چیست؟” پاسخ داد: “اینها را به گردن مردم می اندازم  و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت”.

هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: “اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده”. شیطان لبخندی زد و گفت: “امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند !”

هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم. عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم. شیخ گفت: “شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم.

جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد. یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟ در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو، چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم”».

به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است “الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”یعنی شیطان‏، شما را  وعده به فقر و تهیدستى مى ‏دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مى‏کند؛ ولى خداوند وعده آمرزش‏ و فزونى‏ به شما مى‏ دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع‏، و [به هر چیز] داناست‏. به همین دلیل‏، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏کند.

m_admin بازدید : 556 یکشنبه 18 خرداد 1393 نظرات (0)

 

تصور کن روزی بهم
 


پیام بدی و جواب ندم!
 


زنگ بزنی و
 


تعجب کنی چرا جواب نمی دم



و روزی دیگه زنگ بزنی
 


و یکی از خانواده ام
 


جواب بده بگه بفرمایید؟
 


و تو بگی کجایی؟؟!



بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟



چیکار می کنی؟
 


داد می زنی؟
 


گریه می کنی؟
 


اون وقت می گه امروز 4 روزه دفنش کردیم



اون لحظه چی میــــــ ــگی؟
 


تا وقتی امروز کنارتم



سعی کن دوستم داشته باشی



چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم...



دیروز یکی رو دفن کردن



امروز یکی و فردا هــــم من...
 


آرررررررررررررررره زندگی همینه

m_admin بازدید : 508 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مَن هَمینَم
نَه {چشمآטּ آبــﮯ} دارَم
نه {کفشهآﮮ پآشنِه بُلنَد}
هَمیشِه {کتآنـــ ــﮯ} مـﮯ پوشَم
روی {چَمَن هآ} غَلت میزَنَم
{عِشوه ریختَن} رآ خوب یادَم نَداده اَند
وَقتـﮯ اَز کِنارَم رَد میشوﮮ
بوﮮ {اُدکُلنَم} مَستت نمیکُند
نگرآטּ پآک شدטּ {رُژ لَب} و {ریملَم} نیستَم
{لآک نآخن} هآیم اَز {هزآر مترﮮ} داد نمیزَند
گآهـﮯ اَز فَرط غُصّه {بلنَد} دآد میزَنم
{خدآیَم} رآ بآ {تَمآم دُنیآ} عَوض نمیکُنم
و {بَعضـﮯ} آدم هآﮮ اَطرافَم 
رآ هَم بآ {تَمآم دُنیآ} عَوض نمیکُنم
شَبهآ پآیه پَرسه زَدن دَر {خیآبآטּ} و {مهمآنـﮯ} نیستَم
بَلد نیستَم تآ صُبح پآﮮ {گوشـﮯ} پِچ پِچ کُنم
وَ بگویَم {دوستَت دآرَم} وقتـﮯ حتـﮯ
به تِعدآد حروف دوستَت دآرَم هَم ، {دوستَت ندآرَم}
وَلـﮯ اَگر بگویَم دوستَت دآرَم ،
دوست دآشتَنم {حَد ومَرزﮮ} ندآرَد
مَن {خآلِصآنه} هَمینَم...!...

m_admin بازدید : 472 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

 

 

هــــے !

بـا تـوئـم لعنـتے دوسـت داشتنـے !

بـا تـو ! ڪہ بـا خیـال ِ راحـت جـا خـوش ڪردے در ایـטּ دلـ ـ شڪستـہ !

نمے دانے حـال و روز روزهـایـَم را نمے دانستـَم

و دانستـہ از عمـق عشـقـم بـہ خـودت ؛

از پشـت خنجـر ِ خیـانـت را در پشتـم فـرو مےڪردے !

ڪجـایــــــے ڪہ ببینـے؛

دارم دسـت و پـا مےزنـم

بیـטּ تیـرهـایے ڪہ نشـانہ رفتـے بہ سـوے قلبـَم

بیـטּ ایـטּ دانـسـتـטּ دردنـاڪ لعنـتے دوسـت داشتنـے مـטּ !

ڪجـایــــــے ڪہ ببینـے؛

دارمــ جـاטּ مےڪَنَم بیـטּ بـاور دوسـتت دارمـ هـایـت

و انڪار ایـטּ خیـانـت ایـטּ نبـودטּ تلـخ …

ذره ذره روحـَم را سـوهـاטּ مےڪشـَم

بـراے تظـاهـر بہ خـوب بـودטּ !

بـراے لبخـند زدטּ !

نمےدانـے نبـودنـت بہ چـہ فـرامـوشے تلخــــے دچـارم ڪرده !

شـب هـایَم درد مےڪننـد ..!

غلتیـدטּ روے زمیـטּ , روے خـاڪ ِخـاطراتـم

تـا خـود ِ صبـح تـا وقتے گنجشـڪ هـا بیـدار شـدטּ

تــو را بہ مـטּ یـادآور شـونـد ..

بـا تـوئـم نـازنـیـטּ از دسـت رفتـہ !

از چشـم هـاے مـادرم

از لبخـند پـدرم

از نگـاه بـرادرم

از نـوازش و دلسـوزے هـاے خـواهـرم

بـعـد پـایـاטּ عشـقــ تلـخَـت مےتـرسـَم !

از چشـم هـاے خـدا از دسـت سـرنـوشـت مےتـرسـَم بـرگـرد !

خـواب ِ نبـودنـت بـہ طـور نـاجـوانمـردانہ اے

واقعـےسـت !..

m_admin بازدید : 514 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مکعبی

هرگز چشمانت را برای کسی که معنی نگاهانت را نمیفهمد گریان نکن !!

خط

اداره برق ازتون شکایت کرده هیچ حواست هست برق چشات دل همه رو برده !

خط

تو پارگینگ خاطراتم چشاتو پارک کردم و دلتو پنچر تا از پارگینگم نری

خط

تیکه بر دیوار کردم بر پشتم خاک نشست با هرکه دوستی کردم عاقبت قلب مرا شکست

خط

اینقدر غرق در نگاهت شدم که هیچ غریق نجاتی کار از پیش نبرد

خط

قلبمو شکستی ولی من خوشحالم میدونی چرا چون حالا هر تیکه از قلبم تو رو دوست داره

Sahar بازدید : 368 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

خیلی سخته دستای کسی رو ..

که دوستش داری ..

که عمرته ..

که عشقته ..

بزاری تو دستای

  یکی دیگه و آروم بگی :

 

آی ی ی غریبه .. مواظب

 

عشقم باش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
m_admin بازدید : 506 یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است 

مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند، شاید ندیده باشی ،اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند..

هر وقت زن بودنت را می بیند،سینه را جلو میدهد،صدایش را کلفت تر میکند،تا مبدا

لرزش دست هایش را ببینی!

مرد که باشی ،دوست داری ،از نگاه یک زن مرد باشی! نه بخاطر زور بازوها! 

مثل تو دلتنگ میشود،ولی،گریه نمیکند،بچه میشود،بهانه میگیرد!تو این ها را خوب میدانی 

عاشق بوی موهای توست! و بیشتر از تو به آغوش نیاز دارد. 

چون وقت تنهايي!خاطره ی تـو او را امیدوار میکند.


m_admin بازدید : 450 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

دلـم ...


هنـوز ..


خیس خورده نگاه توست ..!!


نـازش بـدار ..!


که نلغــزد ..


از میان دستهایت ..!!


بی تو هرگز

 

بار آخر! دست آخر !



من ورق را با دلم بر میزنم !



بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...



هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !



دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !



پس به حکم عشق بازی می کنیم



این دل من رو بکن حالا دلت را  !



دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...



حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...

 

!!!!!

m_admin بازدید : 590 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

شب آرزوها مجددا آغاز شد و من تنها در حسرت یک ارزو مانده ام


آرزویی که سال هاست در پی اش سختی های فراوان کشیده ام


شب ها بی خوابی،روز ها بی قراری،هفته های تکراری،سوخته ام


خدایا در این شب پر از احساس و آرزو با گوشه چشمی به این دلم


و با تمام خوبی ها و بخشندگی ها و مهربانی هایت پرده دلم را بگشاء


آمین...!


m_admin بازدید : 511 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

دلگيرم اين روز ها . . .


از نبودن کسي که دوستش داشتم . . . 


کسي که باران بود و مي باريد بر صفحهء کاغذي دلم 


کسي که ابر بود و سايه اش بر تنهايي ام


کسی که سه تار بود و می نوازید ملودی دوستت دارم را . . .


دلگيرم از کسي که ترکم کرد و رفت بی هیچ بازگشتی


کسي که دلم را بي آنکه خود بداند ، تنگه تنگ کرده است . . .


دلگيرم از کسي که امروز ديگر ندارمش ، سايه اش را هم حتي از سرم گرفت


کسي که دست هايش را عاشقانه بر گردنم حلقه مي کرد و مرا دوست مي داشت


کسي که وقت خداحافظي ، با اشک بدرقه ام ميکرد . . . 


آن روز با اشک بدرقه اش کردم ،


من ميرفتم و بر ميگشتم اما او بي وفا شد رفت  . . .


اين روزها عکس هايش به من نگاه نميکنند ، با من غريبگي مي کنند . . .


دلم ميشکند . . . بغض ميکنم . . . غرق مي شوم در شعر دلتنگي . . . 


من بی تو شده ام و دفتر خاطراتم پر از روزهای با تو بودن . . .

 

ارسال شده از طرف : emo-love

melika بازدید : 395 جمعه 12 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

آهای تویی که ادعات میشه همه دنبالتن جنس ارزون زیادمشتری داره

از عجایب سیگار همین بس که آتشش آرامت میکند در برابر کسی که دلت را آتش زده...!!

melika بازدید : 487 جمعه 12 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست

باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست

سوگند می خورم به مرام پرندگان

در عرف ما سزای پریدن، تفنگ نیست

melika بازدید : 489 جمعه 12 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

گـــاهی بــایـد یــه نقــطــ ـه بـــزاری. . .
بــاز شــروع کنــی. . .
بــاز بخــنـ:)ـنــدی. . . 
بــاز بِـجَـــنگـی. . .
بــاز بـیُفــتی و محکــمتر پــاشـی. . .

گــاهــی بــایــد یــه لبخـ ـندِ خـوشـگل بــه همــه تـَلخـی هــا بــزنــی. . . 
و بــــگـی. . .
مـرســــــ ــــــی کــه یــادم دادیــن. . .
جــز خــُ ـودم هیـــچ کسـی بــه دادم نمــیــرســه !



AmirReza بازدید : 576 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

شاید آرام تر میشدم

فقط و فقط ……..

اگر میفهمیدی…..

حرفهایم به همین راحتی که می خوانی

نــــوشته نشده اند!!

.::LOVE::. بازدید : 571 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

به بعضیا باید گفت:
اگه حس میکنی خیلی بارته واست”گاری” بگیرم
.
.
.
.
.
به بعضیا بایدگفت:
دهنتو به اندازه کلماتت بازکن،گنده تر از خودت بخوای حرف بزنی
بخیه لازم میشی ها…:)
.
.
.
.
.
به بعضیا باید گفت:
نمیگم نباشی میمیرم
نمیگم بی تو هیچم
بودی، بودی
نباشیم ، هستن….)
.
.
.
.
.
به بعضیا بایدگفت:
عزیزم دلم اونی که با دیدنت
“کف” میکنه دلستره،
نه من

 

بقیه در ادامه مطالب

 

 

 

 

melika بازدید : 418 دوشنبه 08 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 گاهی

 

عمیقا مایلم ماهی باشم !

 

ماهی حافظه اش هشت ثانیه است

 

بی هیچ

 

خاطره ای!

 

 

 

melika بازدید : 469 شنبه 06 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

من همونم که همیشه غم و غصه‌م بیشماره

اونی که تنهاترینه، حتا سایه هم نداره

 

این منم که خوبیام‌و کسی هرگز نشناخته

اون که در راه رفاقت همه‌ی هستی‌شو باخته

  

هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود

ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود

 

هر کی با زمزمه‌ی عشق دو سه روزی عاشقم شد

عشق اون باعث زجر همه‌ی دقایقم شد

 

اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می‌ترسید

همه‌ی هراس و ترسش به دروغش نمی‌ارزید

 

چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت

وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت

 

 

ترانه‌سرا: ﺑﻴﮋن ﺳﻤﻨﺪر

AmirReza بازدید : 529 شنبه 06 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تمام حس و حالِ شاعرانه‌ام 
غزل غزل ترانه‌ام 
نگینِ اشک‌های بی‌بهانه‌ام 
و شعرهای ناب و عاشقانه‌ام 
به پای تو تباه شد .. 

تمام لحظه‌های بی‌قراری‌ام 
و روزهای روشن و بهاری‌ام 
به دست تو سیاه شد .. 

و در نهایت هجوم بی‌کسی 
برای من در این میانه یک دل شکسته ماند و ناله‌ای که آه شد .. 

ببین؛ بیا ببین چگونه حاصل تمام زندگانی‌ام 
دقیقه‌های پر امید و سرخوش جوانی‌ام 
فدای یک نگاه شد .. 

در این میانه از که می توان گلایه کرد ؟! 
خدا ؟ ... خودم ؟ ... خودت ؟ ... بگو ... 
بگو 
که خسته‌ام ازین سکوتِ مبهمی که مثل عذرِ بدتر از گناه شد ..

AmirReza بازدید : 487 شنبه 06 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

 

سردمه! دستای یخ بسته مُ ها کن سردمه 
قبل از انجمادِ من غوغا به پا کن، سردمه 
سردمه! سایه تُ رو سرم بتابون، سردمه 
خودِ خورشید شو تا گم شه این زمستون، سردمه 

تو یخ وارگیِ سرو و صنوبر 
تو این خاموش باشِ ترس و تندر 
صدای داغِ فریادِ غزل باش 
از اینجا تا گلوگاهِ یه بستر 

دستِ من تا تنِ تو فاصله داره، سردمه 
توی شب پر شده قندیلِ ستاره، سردمه 
سردمه! آتیش بزن سرمای شب رُ، سردمه 
خط بزن طومارِ سرمای غضب رُ، سردمه 

تو یخ وارگیِ سرو و صنوبر 
تو این خاموش باشِ ترس و تندر 
صدای داغِ فریادِ غزل باش 
از اینجا تا گلوگاهِ یه بستر

 

 

m_admin بازدید : 546 پنجشنبه 21 فروردین 1393 نظرات (0)

گاهی گهگــــــــــــــــــاهی باید به ادم ها فرصت داد

تا خودشان را بشناسند

شما را بشناسند

و بدانند و بفهمند بهتر از شما نه در این زمین خاکیست برای آنها نه در آن آسمان آبی...

بفهمند چقدر عزیز بودند و هستند

چقدر خواستنی و دوست داشتنی

گاهی حتی مادرانشان هم آنها را به اینقدر دوست ندارند

و تو!بدان این فرصت است که در اختیارت گذاشته ام...

من رفتم تا تو برگردی

 

و این امید برگشتنت است که مرا ایستاده نگه داشته

Sahar بازدید : 574 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

غرورت نمیذاره برگردی؟؟؟ میدونم! جوابمو نمیدی؟؟؟ میدونم!  سکوت کردی؟؟؟ میدونم!  

محلم نمیزاری؟؟؟ میدونم! دستاتو بم نمیدی؟؟؟ میدونم!

میرسه اونروزی که میخوای برگردی! تلفنو برمیداری.

زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم...عصبی میشی و فحش میدی.باخودت میگی کلاس گذاشتم...

روز دوم...زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم... با خودت میگی غلط بکنم دیگه بهش زنگ بزنم...

روز سوم...رد میشی از جلوی کوچمون میبینی حجله ی یه بنده خدایی رو زدن سر کوچه!!!

دلت میسوزه.میگی بیچاره جوون بوده...میای نزدیکتر...میگی چقد قیافش آشنا میزنه..

باز میای نزدیکتر...جوان ناکام؟؟اینکه منم!!!بالاخره برگشتی؟؟ببخشید...نمیتونم جلو پات بلند شم!

آخه زیر خاکم!دیدی آخر خرابت شدم؟!دیدی همه چیزم خاک شد؟؟!عشقم!چه خوشگل شدی!

چه مشکی بت میاد!!کاش زودتر میمردم...نه...گریه نکن..یادته روز رفتنت؟؟گریه میکردم...

التماس میکردم میگفتم نرو؟؟روزای بعدش چی؟؟یادته؟؟ التماس میکردم برگردی؟گریه نکن...

نمیتونم اشکاتو ببینم...چی دارم میشنوم!! التماس میکنی برگردم؟؟!!!

 

عشقم...آروم باش...میدونم غرورت نذاشت که زودتر برگردی...

Sahar بازدید : 593 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

چقدر خوب است
که ما هم یاد گرفته‌ایم
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه می‌بینیم
گاه به یک جاهایی می‌رویم
یک دره‌های دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه‌روشن ریگ
و می‌نشینیم لب آب
لب آب را می‌بوسیم
ریحان می‌چینیم
ترانه می‌خوانیم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشنایی روز را می‌شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی‌ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم

m_admin بازدید : 649 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

dried rose 300x205 داستان کوتاه و زیبای شرط بندی...

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ ؟؟؟
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ …
ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ۲۴ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ …
ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ …
ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ …
۲۴ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ میشه ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ …
۲۴ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ میشه ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ، ﺩﺭ میزنه ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ، ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ میشه ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ :  ۲۴ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ، ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ … ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !

مرگ

m_admin بازدید : 443 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

مرگ

دوست دارم که یه اتاقی باشه گرم گرم روشن روشن تو باشی من باشم

کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید تو منو بغل کنی که نترسم که سردم

نشه که نلرزم اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی منم

اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم با پاهات منو محکم گرفتی دو تا

دستت رو دورم حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟ میگی آره بعد

چشماتو می بندی بهت میگم برام قصه می گی تو گوشم؟می گی آره و

بعد شروع می کنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن یه عالمه قصه ی

طولانی و بلند که هیچوقت تموم نشد میدونی می خوام رگمو بزنم رگ

خودمو مچ چپمو یه حرکت سریع یه ضربه ی عمیق بلدی که؟ ولی تو که

نمی دونی میخوام رگمو بزنم تو چشماتو بستی من تیغ رو از جیبم در میارم

نمی بینی که سریع می برم نمی بینی خون فواره می زنه رو سنگهای

سفید نمی بینی که دستم می سوزه و لبم رو گاز می گیرم که نگم آخ که

چشماتو باز نکنی و منو ببینی تو داری قصه می گی دستم رو می زارم رو

زانوم خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا قشنگه

مسیر حرکتش قشنگه رنگ قرمزش حیف که چشمات بسته ست و نمی

تونی ببینی … تو بغلم کردی میبینی که سرد شدم محکم تر بغلم میکنی که

گرم شم میبینی نامنظم نفس میکشم تو دلت میگی اخر دوباره نفسش

گرفت می بینی هر چی محکم تر بغل می کنی سرد تر میشم می بینی که

نفس نمیکشم چشماتو باز می کنی و می بینی که من مردم …

shida بازدید : 535 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

تو آرامــ آمدیـــ ... نرمــ و بیــــصدا !

مثل قطره ای باران برقلبمـ چکیدیـ .. به سان برفـ آرامـ آرامـ درمـن ذوبــ شدی !

تکه ای از وجودمـ شدی در این سنگـستانــ !

نمیدانـمـ تـورا چه بنـامـمـ .. توکـهـ آمـدی آرامــ شدمــ !

چیـزی در درونمــ خواند : " این آغــاز دوستــ داشتن استــ "

m_admin بازدید : 615 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)

 

هوا سرد بود،سوزناک و بیرحم.اما صورت محسن خیس عرق.عرق ترس،عرق شرم.در ماشین رو باز کرد و پیاده شد.پیر مرد افتاده بود روی آسفالت کف جاده.محسن هنوز باورش نشده بود که با صدوده کیلومتر سرعت زده به یه پیر مرد... .خیلی دستپاچه بود.قطره های باران هم خیسی صورت ناشی از عرقش رو،دو چندان کرده بود.سراسیمه پیرمرد نیمه جان رو گذاشت تو ماشین و با نهایت اضطراب راه افتاد.
- خدایا چرا اینطور شد؟چرا اینجوری شد؟چرا الان؟چرا تو این موقعیت؟حالا که میخوام برم... .
توی راه بیمارستان،دو سه بار نزدیک بود تصادف کنه.رسید بیمارستان.پیرمرد نیمه جون رو برد بخش اورژانس . پیر مرد رو بردن سی سی یو.محسن با اون وضعیت روحیش،تونست از موقعیتی که پیش اومد،استفاده کنه و از دست انتظامات بیمارستان فرار کنه.
در حال فرار،مدام با خودش میگفت:نامرد،کجا در میری؟زدی ؛ پاش واسا.تو مگه مرد نیستی؟ اما بعدش برای توجیه فرارش گفت:
- خوب من که از قصد نزدم،اصلا خودش پرید جلو ماشین.این موقع شب پیر مرد شصت هفتاد ساله وسط اتوبان چیکار میکنه اصلا؟ تازه من رسوندمش بیمارستان.


رسید خونه.زنگ زد.همین که داشت عرق صورتش رو پاک می¬کرد،مادر در رو باز کرد و گفت:
- سلام،چی شده؟
محسن لبخند تحمیلی روی لباش جاری کرد و گفت:
- س¬.....سلام مادر،هیچی آسانسور خراب بود؛از پله ها اومدم.
- تو مگه کلید نداری محسن؟
- بی حواسیه دیگه مادر!
- از دست تو!

مادر درحالیکه بسمت آشپزخانه میرفت گفت:
- پسرم یکم بیشتر به خودت برس،چیزی نمونده ها... .یه هفته دیگه موعد پروازت به انگلیسه.
محسن صدای پدر راشنید که میگفت:تو هم کشتی مارو با این انگلیس رفتن پسرت!
- چیه بده پسرم میخواد فوق لیسانس بگیره ؟
محسن که انگار تازه متوجه خضور پدرش شده بود،گفت:
- اِ اِ اِ اِ اِ سلام بابا.شما خونه اید؟
- علیک . می¬بینی که هستم! یدفه میذاشتی فردا سلام میکردی! 
- تو پدرتو ندیدی محسن؟
- چرا چرا دیدم.یعنی ندیدم.یعنی دیدما اما...
مادر در حالیکه لیوان آب را به طرف محسن میگرفت گفت:
نگفتم تو پریشونی.
تو هم اینقدر سر به سر پسرم نذار، نمیبینی حالش خوب نیست؟


بقیه در ادامه مطلب بر روی ادامه مطلب پایینی کلیک کنید

m_admin بازدید : 477 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

 

درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان
دیوانـــــه، خود خــــواه، بی احساس
نمیــــفروشــــــــم....!!!!
 

m_admin بازدید : 460 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

حس چشمای نازت داره دیوونم میکنــــه

به اینکه بگم دوســـت دارم، مجبورم میکنـــه

توی همون اولیــــن نگاه حس کـــردم تورو کم دارم

واسه این بود همون لحظه گفتم که دوست دارم

خیلی دوست دارم خیلی وابستت شدم

با اینکه تازه اومدی بد جوری عاشقت شدم

خیلی دوست دارم خیلی وابستت شدم

با اینکه تازه اومدی بد جوری عاشقت شدم

یه فرشته ای مثل تو ، کم پیدا میشه تو دنیا

داره عشق و حس میکنه، واسه یه بار این دل تنها

توی همون اولین نگاه حس کردم تو رو کم دارم

واسه این بود همون لحظه گفتم که دوست دارم

خیلی دوست دارم خیلی وابستت شدم

با اینکه تازه اومدی بد جوری عاشقت شدم

خیلی دوست دارم خیلی وابستت شدم

با اینکه تازه اومدی بد جوری عاشقت شدم

m_admin بازدید : 575 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

همیشه منتظر کسی باش
که تو رو با همه ی دیوونگیت و خل بازیات
قبول داشته باشه و تو رو به همه نشون بده
و بگه: این دیوونه خل….. عشق و جیگر منه


m_admin بازدید : 442 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار ابر بهاری، ببار… کافی نیست

چنان که یخ زده تقویم ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار، کافی نیست

 به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج، دار کافی نیست

 گل سپیده به دشت سپید می روید

سپیدبختی این روزگار کافی نیست

 خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست

m_admin بازدید : 576 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

صندوقچه خاک خورده زندگیم را گشودم تا مفهوم عشق و زندگی کردن را دریابم
امید داشتم نوری بتابد و من آن عشق را ببینم
آیا عشق زندگی ام هنوز در آن صندوقچه کوچک من بود ؟
امید داشتم هنوز باشد
اما وقتی ان را گشودم چیزی از عشق در آن پیدا نکردم
یک مشت خاطره بود
یک مشت دفتر خاطرات
یک مشت خاک
و آن چیزی که از من مانده بود
حسرت بود
آن حسرت تمام وجودم را فرا گرفت
به طوری که حتی حس میکردم مرا در قفس گذاشته اند
و از این خاک و از این زندگی دور می کنند
آیا چنین بود … ؟
دفتر خاطرات را ورق زدم به امید پیدا کردن عشق
اما چیزی در آن ندیدم جز نوشته هایی بر روی کاغذ
انگاربه من لبخند میزند و به من می گفتند : ما را بخوان
آنها نمی دانستند من فرصت اندکی دارم و وقت خواندن ندارم
باز شروع به گشتن کردم
شاید چیزی بیابم ورقها را زیر رو کردم چیزی نبود
هیچ نشانی از عشق ندیدم
ولی در ته صندوقچه یک گل سرخ بود
آن گل سرخ خشکیده نشده بود
و بوی معطر گل سرخ همه جا را پر کرد
و آن نشانی از عشق بود که به دنبالش فرسنگها راه رفتم
تا آن را بیابم و زندگی خاک خورده ام را با عشق بسازم
بی آن که بدانم عشق در درونم است نه جای دیگر
و من چشم انتظار ، در حسرت یک نگاه تو
به انتظارت نشسته ام

و چه زیباست این انتظار

shida بازدید : 522 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

 

وقتی که خوابی نیمه شب، تو را نگاه می‌کنم
زیبایی‌ات را با بهار گاه اشتباه می‌کنم

از شرم سر انگشت من پیشانی‌ات تر می‌شود
عطر تنت می‌پیچد و دنیا معطر می‌شود

گیسوت تابی می‌خورد، می‌لغزد از بازوی تو
از شانه جاری می‌شود چون آبشاری موی تو

چون برگ گل در بسترم می‌گسترانی بوی خود
من را نوازش می‌کنی بر مهربان زانوی خود

آسیمه می‌خیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجا؟ تنها نرو من را ببر

من بی تو می‌میرم نرو، من بی تو می‌میرم بمان
با من بمان زین پس دگر هر چه تو می‌گویی همان

در خواب آخر عشق من در برگ گل پیچیدمت
می‌خوابم ای زیباترین در خواب شاید دیدمت

شاهکار بینش‌پژوه

shida بازدید : 454 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

 

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

m_admin بازدید : 645 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

تو هم شده ای انقلاب زندگی من …

حالا هر آنچه در زندگی من است تاریخ دار شده …

     قبل از ”  تــو  ”     ♠♠    بعد از ”  تــو  ”

تعداد صفحات : 4

درباره ما
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . آیینه به سادگیم خندید و گفت : احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش ، او برای همیشه دیر کرده است …
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدومش قشنگ تره؟؟!!
    تنهایی در صفحات اجتماعی


    lenzor.com/tanhaee98



    instagram.com/tanhaee98


    سیم کارت خود را شارژکنید
    ❤しѲ√乇❤

    I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you

    ♥♥HEART♥♥


    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1526
  • کل نظرات : 149
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 259
  • آی پی امروز : 311
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 2,477
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,528
  • بازدید ماه : 2,718
  • بازدید سال : 15,516
  • بازدید کلی : 2,758,193
  • کدهای اختصاصی
    <
    سایت عاشقانه 72 لاو =============

    هدایت به بالای صفحه

    قلب من

    قـــلب من...

    دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.

    آنقدر که تو را نیز همچون خودم

     از ته دل دوسـت میدارد.

    هیس…!

    هیس

    حواس تنهایی ام را

    با خاطرات

    باتو بودن

    پرت کرده ام…

    بگو کسی حرفی نزند

    بگذار

    لحظه ای ارام بگیرم

    آغوشــــ تــــ♥ـــــو

    سهم “من” از “تو

    عشق نیست ،

    ذوق نیست ،

    اشتیاق نیست ،

    همان دلتنگی بی پایانی است

    که روزها دیوانه ام می کند!!

    فال حافظ
    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !

    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
     ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
    ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
    ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
    ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ!