بی خیــال است…
خیلی بی خیال…
همان کسی که…
تمـــام خیــال مــن است…

تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا..
مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 130 | 1377 |
![]() |
3 | 1286 | raamsteel |
![]() |
13 | 3054 | cutiran |
![]() |
103 | 11652 | hikvision |
![]() |
0 | 811 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 794 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 843 | melika |
![]() |
0 | 854 | melika |
![]() |
1 | 1144 | melika |
![]() |
10 | 2264 | sajjad |
![]() |
2 | 1295 | parham |
![]() |
31 | 4323 | melika |
![]() |
5 | 1687 | melika |
بی خیــال است…
خیلی بی خیال…
همان کسی که…
تمـــام خیــال مــن است…
.میــ آید میماند
تا آخرشــ ، برایــ همیشهــ
بند بند وجودتــــ میشود "او"
آغشتهــ یــ عطر بودنشــ میــ شویــ
فضایــ بودنت مملو از عطر نفســ هایشــ میشود
صدایشــ آرامتــــ میگند و دوریشــ دلتنگــــ
" بانویــ منــ " خطابتــــ میکند
" مرد رویاهایتــــ " میشود
میشویــ آرامــ جانشــ
میشود دار و ندارتــــ
خدا را شکر میکنیــ برایــ بودنشــ
زمـیــن بــه مـرد بــودنــت نــیــاز داره ،مــرد بــاش
مــردونـــه حــرفـــ بـــزن ...
مـــردونـه بخـــند ...
مـــردونـه عــشـــق بــورز .
مـــردونــه گـریــه کــن ،
مـــردونـــه بــبــخــش ...
مــرد بـاش ، نـه فـــقــط بــاجســمــت ،
بــانـگــاهت، بــا احساست بــا آغـوشت
مــردبـــآش و هــیــچـــوقـــت نــآمـــردی نــکـــن...
مـــخــصـوصــآ بـــرای کســی کــه بـــه
مـــردونـِـگـیـت تـــکـیــه کــرده و بــاورت کــــرده
مــــَـــرد بــــــآشــــ
بوسه یعنی وصل شیرین دولب.
بوسه یعنی عشق در اعماق شب.
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق.
بوسه یعنی آتش و گرمای تب.
بوسه یعنی لذت از دلدادگی.
لذت از شب لذت از دیوانگی.
بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق.
طعمه شیرینی به رنگ سادگی .
بوسه آغازی برای ما شدن.
لحظه ای با دلبری تنها شدن.
بوسه آتش میزند بر جسم و جان .
بوسه یعنی عشق من ، با من بمان.
شرم در دلدادگی بی معنی است .
بوسه بر میدارد این شرم از میان.
ی ِ وقـتـآیـی هـسـت
دیـگـه هیـچـی آرومـت نـمـیکـنــه
نـه گـریـه مـیـکـنـی
نـه داد و فـریـاد مـیـکـنـی
فقـط یـه نـفـس عـمیـــ ــــق مـیـکشـی و
هـزار تـا لـعـنـت بـه خـودت
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛
بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!
گآهی دِلگــیری . . . ؛
شآیــَد اَز خودَت . .
می نویسم
بلکه گردش بی وقفــــــــه قــــلم
از حجـــم سنگین دلتنگی ام بکاهد..
می نویسم
بلکه موسیقی بی کلام قـــــلم کـــاغذ
کمی آرامــــم کند..
کمی آرامــــم
می نویسم تا بدانی…
من گیــــج خاطرات خــــاموشم ، تو چــــرا گیـــج میزنی ..؟!
مه در دنیا کسی را دارندبرای خودشان
خسرو و شیرین
لیلی و مجنون
ویس و رامین
پیرمرد و پیرزن
تو و اون
من و تنهایی…
گیتار نوازی بسیار زیبا و دلنشین Romance D'amour ، شنیدن این آهنگ حتما خاطره میشه براتون ... امیدوارم لذت ببرید ...
عکسها در ادامه مطالب
عکسها در ادامه مطالب
عکسها در ادامه مطالب
مـَטּ בפֿــتـَرڪــے هستـَمـ
كـﮧ در انتهــآے پیـآده رو
روے جـבولـ פֿــیـآبـآטּ
نشستــﮧ امـ
و بـﮧ زنـدگــے مـےگویمـ
تـُ بـُرבے ولــے
تـَحـَمـُلـﮧ مـטּ
بیشتــَر بـوב
بیا یڪ شب جاهایماלּـ را عوضــــ ڪنیــم
مـלּـ معشوقــﮧ مـےشومــــ
و تو عاشــــق باشــــ
مـלּـ خیانــت مـےڪنــم و تــو فراموش ڪـלּـ
ωــختــــﮧ نــﮧ؟!
از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر
بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ
این בل نوشتـ ـہ ها را
یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ
آنقدر برای دیدنت عجله کردم که هنوز،
"دلم"
بند کفش هایش را نبسته بود!
با همان حال، تمام دشت را دویدم تا به تو برسم؛
که مبادا پیش از من "ناز نگاهت" خریدار پیدا کند
آخر شنیدم که کسی میگفت:
شقایقها هم عاشق میشوند…!!!
دلــــــــــــــــم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانــــــــــــــــم را
بر پوســــــــــــــــت کشیده ی شب می کشم!
چراغ های رابطه تاریکــــــــــــــــند
کــــــــــــــــسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کــــــــــــــــرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکــــــــــــــــ ها نخواهد برد!
پــــــــــــــــرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ستــــــــــــــــ…
میــــدانـﮯ؟
یڪــ وَقـتــ ـهــایـﮯ بـایـَد
روﮮ یڪــ تڪـﮧ ڪاغَذ بنــویسـﮯ:
"تـَعطیــلــ اَستــ" !
وَ بچـَسبـانـﮯ پـُشتــِ شیــشـﮧﮮ اَفـڪارَتــ؛
بـایـَد بـﮧ خـودَتــ اِستــِراحَتــ بـــِدَهـﮯ؛
دِراز بڪشـﮯ؛
دَستــ ـهــایـَتــ را زیـــر سَــرَتــ بگـــذارﮮ،
بـﮧ آسمـــاטּ خیـــره شَــوﮮ
وَ بـﮯخیـــالــ ســوتــ بـــِزَنـﮯ؛
دَر دِلـَـــღـتــ بـخَنــدﮮ بـﮧ تَمـــامــ اَفـڪارﮮ ڪـﮧ
پـُشتــِ شیـــشـﮧﮮ ذِهـنَتــ صـَـفــ ڪشیـــده اَنـد،
آטּ وَقتــ بــا خـُودَتــ بگـــویـﮯ :
"بگــذار مُنتـَظـِر بمـــانَنــد" !
ما هم شنیدیم٬ میگن: وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
یعنی واقعن دوسش داره…
اما ….وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه ….
ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ..
حـــــتی اگه …
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!
…
ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…
” هـــــی ” “لعنــــــــــــــــتی “
” منــــــــی ” کـه کـنـارش
” تـــــــو ” نـــباشـــــــی
“ تـــــــومــــــــــنی “ نـمـی ارزد ………… !
شـــآیَد سَرمــآ نَخـُـورد
از بَس کـِــہ
رَفتـــآر ِ ایـــלּ روزهـــآیتـــ سَرد استـْـ !
از روی پرچیــכּ شب پرید ؛
خستــﮫ از ڪــشور زمیــכּ ؛
پناﮫـندﮫ آسماכּ …
انگار مسٿ بود:
آسماכּ بدور سرش می چرخید…
ستارﮫ می چید ؛
گـٌل می ساخٿ …
و بر گیسواכּ بلند ماﮫ آویزاכּ می کرد …
ماﮫ ؛ ماﮫ شدﮫ بود ..
از دور دوستت داشتم!
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم
اما حالا اگه دور شی
چه کنم با اینهمه وابستگی؟
یـہ منبعِ آرامِش میخوام
یـہ شونہ
یہ کوه دلخوشےِ
یہ
" تــــــو "
ساده اتفاق افتاد
تو با برقِ نگاهت به من خندیدی و
"دلم"
رسمِ تپیدن از یاد برد...!
تمام خوبی حس مالکیت اینه که
از کسی که دوسش داری بپرسی تو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه:
" فقط مال تو "
بهترین لذتی که توی دنیا هست
اینه که بدونی
یه نفر خیلـی دوسِت داره
ایـن روزهـــا
هـــــوای دِلــــم
هــــوای فـاصِلــــ ــه هـاست
و دلتنگــــ تـــو
نمی دانـم
تو هـم; هَمچـون مــــن دلتنگـی؟؟؟
نه طبق ِ مُد دوستت دارم
نه به حکم سنت!
همه چیز بنا بر فطرت است
"خوب ها"
دوست داشتنی اند مثل
" تـــو "
عنوان : کتاب رمان عشق و رقص
موضوع : رمان عاشقانه
نویسنده : Mina.LoveStar
زبان : فارسی
نوع مطلب : EBook
نوع فایل : PDF
حجم : 638 کیلوبایت
تعداد صفحات : 76
خلاصه داستان :
این داستان درباره ی پسریه که همراه دوستاش خارج از کشور یه گروه نمایش رقص دارن.و سرگروه رقصشون که یه دختره حین تمرین برای مهمترین شو میوفته و پاش میشکنه و نمیتونه در شو حضور پیدا کنه.بنابراین اعضای گروه دنبال یه نفر دیگه میگردن که جای سرگروه رو پر کنه.و ظاهرا اون دختری که پیدا میشه دقیقتا همونیه که باید پیدا می شد……
توضیحات کتاب :
بعد از کلی تمرین و اجرا توي استودیو بالاخره براي چندمین بار براي اجراي شو روي صحنه رفتیم. نیشا و گروه رقص در حال رقصیدن جلوي هزاران تماشاچی بودن و کم کم داشت نوبت ورود من می شد. تصمیم گرفتم یه ورود هیجان انگیز داشته باشم تا همه حال کنن, واسه همین تا لحظه ي آخر خودم رو به کسی نشون ندادم. از پشت صحنه دستگاهی که من رو به روي صحنه پرتاب می کرد رو آماده گذاشتم. از طریق بی سیمی که توي گوشم بود می تونستم بشنوم که همه ي بچه هاي گروه دارن دنبال من می گردن. از طرفی هم نیشا که روي صحنه بود داشت دنبال من می گشت. گفتم اگه همین الآن من نرم نیشا کل شو رو می کنه تو حلق مردم.
دانلود کتاب در ادامه مطلب
عنوان : کتاب رمان هستی من باش
موضوع : رمان عاشقانه
نویسنده : فاطمه.س
زبان : فارسی
نوع مطلب : EBook
نوع فایل : PDF
حجم : 1.97 مگابایت
تعداد صفحات : 251
توضیحات کتاب :
رفتم سمت ماشین و سوار شدم. من و خانواده ام وقتی من چهارده سالم بود به خاطر کار بابام به لندن مهاجرت کردیم و من بعد به خاطر دانشگام که در کانادا بود مجبور شدم به کانادا بیام. چون من آشپزي، کاراي خونه و از این جور کارا رو بلد نبودم یکی از دوستام لولا را بهم معرفی کرد. من و لولا خیلی زود با هم صمیمی شدیم. به فرودگاه رسیدم. ماشین ر, پارك کردم و به سمت در ورودي فرودگاه رفتم. از شیشه به داخل محوطه که مسافرا چمدوناشون رو تحویل می گرفتن نگاه کردم. ا.... اوناهاش بابا. دستم و بردم بالا و خودم و بهش نشون دادم. اونم من و دید و شیشه ر, دور زد و اومد پیشم، نزدیک شش ماهی می شد که ندیده بودمش.
دانلود کتاب در ادامه مطلب
عنوان : کتاب رمان تقدیر عاشقی
موضوع : رمان عاشقانه
نویسنده : ناناسی جووون
زبان : فارسی
نوع مطلب : EBook
نوع فایل : PDF
حجم : 3.63 مگابایت
تعداد صفحات : 559
توضیحات کتاب :
باز دوباره صبح شد و من باید با صداي ناز سلطان قلب هاي گوشیم، از خواب پاشم وگرنه با خشم مامان رو به رو می شم که حالت هاي از خواب بیدار کردنش چندان جالب نیست. خوب حالا برم جلو آینه تا دوباره با دیدن چشم هاي مشکی و ابرو هاي کمونی و دماغ کوچولو و لباي غنچه ي خودم، نیرو بگیرم و یه روز خوب دیگه رو شروع کنم.
مامان: سوگند بیداري یا بیام بیدارت کنم؟ (در حالی که ازپله بالا میاد) آخه چه قدر تو می خوابی دختر؟ اگه شوهرت داده بودم الان چند تا بچه دور و برت رو گرفته بود (درو باز کرد) وایی! بخند! آره بخند دختره ي خیره سر! این چیه رو صورتت؟
دانلود کتاب در ادامه مطلب
زخم قدیمی دلت خوب میدونم که از چی بود
قشنگ من گریه نکن این شب بد رفتنی یه
اشکاتو پاک کن که می خوام سر به تن غم نباشه
الهی سایه ی چشات از سر من کم نباشه
ببین که پای گریه هات ثانیه ها دق میکنن
صدای گریه هات میخوان توو خاطراتم نباشن
وقتی که گریه میکنی ترانه هام دلواپسه
اشکاتو پاک کن و ببین چشای من چه بی کسه
سکوت کهنه ی لبات قلبمو اتیش می زنه
داری دیوونم میکنی توروخدا دیگه بسه
زخم قدیمی دلت خوب می دونم که از چییه
قشنگ من گریه نکن این شب بد رفتنی یه
سخته واسه ترانه هام طاقت گریه هات ولی
لهجه ی هق هق ات دیگه یه شعر نو گفتنی یه…
شبها به خوابم نمیایی…
نکند خیالت,
خیس اشکهای دیگریست…
تعداد صفحات : 25
قـــلب ❤ من...
دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.
آنقدر که تو را نیز همچون خودم
از ته دل دوسـت میدارد.
هیس…
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…
بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای ارام بگیرم
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند!!