اگه یه روز دلمو شکستی”فدای سرت”
تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا..
مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 130 | 1377 |
![]() |
3 | 1286 | raamsteel |
![]() |
13 | 3054 | cutiran |
![]() |
103 | 11652 | hikvision |
![]() |
0 | 811 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 794 | mohammadhajilu |
![]() |
0 | 843 | melika |
![]() |
0 | 854 | melika |
![]() |
1 | 1144 | melika |
![]() |
10 | 2264 | sajjad |
![]() |
2 | 1295 | parham |
![]() |
31 | 4323 | melika |
![]() |
5 | 1687 | melika |
اگه یه روز دلمو شکستی”فدای سرت”
دیگر هوای خانه را باران نمی گیرد
دنیای من در انزوا پایان نمی گیرد
آب حیاتم دادی و من تازه فهمیدم
حتی شعور شعر , بی تو جان نمی گیرد
هر عارفی با دیدنت عقل از سرش رفته
حافظ سلوک عشق را آسان نمی گیرد
یک سلسله افتاده زیر پات , بعد از این
حلاج دیگر شور در میدان نمی گیرد
توی نگاهت صد هزاران حرف خوابیده
جای سکوتت را غزلهامان نمی گیرد
آدم به نامت سجده کرد ای عشق , می دانم
قلبی که تسلیمت شود , شیطان نمی گیرد
امیر قربانپور
به طعم لب هایت که می اندیشم
شیطان وسوسه ام می کند
طعم سیب میدهد لب هایت
من گناهکارترین حوای روی زمینم
بهشت همین جاست در آغوش"تو"
با لب های ممنوعه ات
من همان قفلم که از اول کلیدم گم شده
بی تو ای دست گشایشگر امیدم گم شده
مثل یک خفاش ، سرگردان، شتابان، بیقرار
در دل شب آرزوهای سپیدم گم شده
خاطرات بد همیشه حک شده در خاطرم
خاطرات خوب لای سررسیدم گم شده
مانده بودی ، مانده بودم، مانده بودیم و کنون
جمله ای هستم که ماضی بعیدم گم شده
آه عشق روسیاهم تو چه کردی با خودت؟
هرچه خوبی روز اول در تو دیدم گم شده
"علی ارجمند"
بی اختیار جذب غرور تو می شوم
غرق خیال حس حضور تو می شوم
زود آمدی و رفتی و من کنج خاطرات
محو نگاه طرز عبور تو می شوم
حیران ز جعد پر خم و گیسوی بافته
آهوی دام و ماهی تور تو می شوم
دائم تلاش می کنم که باشم شبیه تو
دل سنگ می شوی و سنگ صبور تو می شوم
گویی شبیه شاپرکی سوی آفتاب
راهی کشف منشاء نور تو می شوم
"نیما سعیدی"
گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
با قهر میگریزی و گویا که غافلی
آرام سایهای همه جا در قفای توست
سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم
در این سری که از کف ما شد هوای توست
چشمت رهم نمیدهد به گذر گاه عافیت
بیمارم و خوشم که دلم مبتلای توست
خوش میروی به خشم و به ما رو نمیکنی
این دیده از قفا به امید وفای توست
ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی؟
رفتی، بسوز، اینهمه آتش سزای توست
ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر
مایم و سینهای که در آن ماجرای توست
بیگانهام ز عالم و بیگانهای ز ما
بیچاره آن کس که دلش آشنای توست
بگذشت و گفت این به قفس افتاده کیست
این مرغ پر شکسته محزون همای توست
هما گرامی
بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته....
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است ....
برایش نوشتم:
"به امید فردای بهتر واسه هردومون"
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!
بعدهــــــــــــــــا فهمیدم
آن روز "الف" فردا را
یادم رفته بـــــــــــــــــــود..
کجــای شهر قرار بگـذاریم ؟
پــارک یا رستــوران ؟
چه رنگ لبـاس بپوشم دیوانــه تــر می شوی ؟
سـادگی* خوب هســت ؟
می خواهی بـرایت شعـر هم بخوانم بلنـد بلنـد ؟
یا آرام بگویـم دوستــت دارم گلــم ...؟!
کــدام بهتر هسـت
بمــانم شاعری کنم یا از عاشقـی ات بسـوزم و تمـام شـوم ...؟!
امروز از آن روزهاست که دوست داشتم باشی
صبح بیدار شوم و چشمان ِ مست ِ خوابت را ببینم
لبخند بزنم...خودم را کش بدهم
گلوله شوی در آغوشم ،سرت روی سینه ام باشد
موهایت را نفس بکشم
دستهایم را دورت حلقه کنم، دلم نیاید جدا شوم
امروز را استعلاجی رد کنم، پیشت بمانم
امروز از آن روزهاست
نازدانه ی دلم
همه رفتند ...
همه آرام می آیند و آرام می روند
بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.
همه می روند ...
بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...
که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.
همه می روند ...
نازنینم اما من همیشه با تو می مانم
تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی
با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم
من در کنارت هستم
سرت را بر شانه ام بگذار
من می مانم ...
گاهی ، وقت خداحافظی از کسی خواسته یا ناخواسته میگیم :
» مواظب خودت باش ! «
مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم ! مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !
مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !
مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده !
مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش...
فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است
مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند، شاید ندیده باشی ،اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند..
هر وقت زن بودنت را می بیند،سینه را جلو میدهد،صدایش را کلفت تر میکند،تا مبدا
لرزش دست هایش را ببینی!
مرد که باشی ،دوست داری ،از نگاه یک زن مرد باشی! نه بخاطر زور بازوها!
مثل تو دلتنگ میشود،ولی،گریه نمیکند،بچه میشود،بهانه میگیرد!تو این ها را خوب میدانی
عاشق بوی موهای توست! و بیشتر از تو به آغوش نیاز دارد.
چون وقت تنهايي!خاطره ی تـو او را امیدوار میکند.
آرزویی بکن …
گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه …
آرزویی بکن …
شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد …
…
احساس پرانتزی را دارم
که همه ے اتفاقات خوب
داخل آن اتفاق مے افتد .
آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام …
.
.
.
وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش “ را می خوانم
در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم …
بقیه در ادامه مطالب
دلـم ...
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
بار آخر! دست آخر !
من ورق را با دلم بر میزنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...
هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !
دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !
پس به حکم عشق بازی می کنیم
این دل من رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...
!!!!!
و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که
همدمت اجازه بوسیدن دهد
و تو با نهایت عشقی که در دل داری
بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!
دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده
حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت
حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت
تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است
حیف که به حقیقت نمی پیوندد
آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!
نمی دانم چرا اینگونه است؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
می بینی اما
دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا می گذری
و عاشقانه به کسی می نگری
که دلش پیش تو نیست...
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
شب آرزوها مجددا آغاز شد و من تنها در حسرت یک ارزو مانده ام
آرزویی که سال هاست در پی اش سختی های فراوان کشیده ام
شب ها بی خوابی،روز ها بی قراری،هفته های تکراری،سوخته ام
خدایا در این شب پر از احساس و آرزو با گوشه چشمی به این دلم
و با تمام خوبی ها و بخشندگی ها و مهربانی هایت پرده دلم را بگشاء
آمین...!
دَسـت بـ ـه “صورتـَـم” نـَزن !
می تـرسم بیـفـتـَد نِقـآب خنـدان ـی کِـه بـر چِهـره دارم
و بعــد سیـلِ اشـک هـآیـَم “تـــــو” را بـآ خـود بِبَــرد
و بـاز مَن بمـآنـ ـم و تنهــــــآیی …!
وَقـتـی " بـاخـتَمــ " مَـسـیر را یـافـتَمــ !
دَر بُـزُرگـراهـ زِنـدِگـی هَـمـوارهـ راهَتــ " راحَـت " نـَخـواهَـد بـود ...
هـَر چـالـهـ ای " چـارهـ ای " بِهـ مـَن آمـوخـت ...
بـَرای جـلوگـیـری اَز " پَـس رَفـت " پَـس ، بـایَـد رَفـتــ !!
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
انگار پای عقربه ها لنگ می شود
تکراری اند پنجره ها و ستاره ها
خورشید، بی درخشش و گل، سنگ می شود...
هرکس به جز عزیز دلت یک غریبه است
وقتی دلت برای دلی تنگ می شود...
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
سوگند می خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن، تفنگ نیست
گـــاهی بــایـد یــه نقــطــ ـه بـــزاری. . .
بــاز شــروع کنــی. . .
بــاز بخــنـ:)ـنــدی. . .
بــاز بِـجَـــنگـی. . .
بــاز بـیُفــتی و محکــمتر پــاشـی. . .
گــاهــی بــایــد یــه لبخـ ـندِ خـوشـگل بــه همــه تـَلخـی هــا بــزنــی. . .
و بــــگـی. . .
مـرســــــ ــــــی کــه یــادم دادیــن. . .
جــز خــُ ـودم هیـــچ کسـی بــه دادم نمــیــرســه !
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!
بقیه عکسها در ادامه مطالب
من انتظار تو را می کِشم
تو مرا از انتظارت می کُشی…
لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره
.
.
.
لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند،
خواب می مانند ،
کار نمی کنند ،
کوک نمی شوند ،
عقب می مانند ،
و از رفتن خسته میشوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که
دوسش داری…
.
.
.
فــردا آمــده اسـت و ایـسـتـاده اسـت
پــیــشِ رویِ مـــن
مـی پـرسـد چــه مـی خــواسـتـی؟
بـا عـصـا او را کــنـار مـی زنـم
هــمـچـنـان
چـشـم دوخـتـه ام بـه دوردســت
مُـــنــتــظـــــــر … !
بقیه در ادامه مطالب
تمام حس و حالِ شاعرانهام
غزل غزل ترانهام
نگینِ اشکهای بیبهانهام
و شعرهای ناب و عاشقانهام
به پای تو تباه شد ..
تمام لحظههای بیقراریام
و روزهای روشن و بهاریام
به دست تو سیاه شد ..
و در نهایت هجوم بیکسی
برای من در این میانه یک دل شکسته ماند و نالهای که آه شد ..
ببین؛ بیا ببین چگونه حاصل تمام زندگانیام
دقیقههای پر امید و سرخوش جوانیام
فدای یک نگاه شد ..
در این میانه از که می توان گلایه کرد ؟!
خدا ؟ ... خودم ؟ ... خودت ؟ ... بگو ...
بگو
که خستهام ازین سکوتِ مبهمی که مثل عذرِ بدتر از گناه شد ..
سردمه! دستای یخ بسته مُ ها کن سردمه
قبل از انجمادِ من غوغا به پا کن، سردمه
سردمه! سایه تُ رو سرم بتابون، سردمه
خودِ خورشید شو تا گم شه این زمستون، سردمه
تو یخ وارگیِ سرو و صنوبر
تو این خاموش باشِ ترس و تندر
صدای داغِ فریادِ غزل باش
از اینجا تا گلوگاهِ یه بستر
دستِ من تا تنِ تو فاصله داره، سردمه
توی شب پر شده قندیلِ ستاره، سردمه
سردمه! آتیش بزن سرمای شب رُ، سردمه
خط بزن طومارِ سرمای غضب رُ، سردمه
تو یخ وارگیِ سرو و صنوبر
تو این خاموش باشِ ترس و تندر
صدای داغِ فریادِ غزل باش
از اینجا تا گلوگاهِ یه بستر
هوا آرام
شب خاموش
راه آسمان ها باز
خیالم
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رود آنجا
که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را
تنم را
از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس
سیاهی تار می بندد
چراغ ماه
لرزان از نسیم سرد پاییز است
هوا آرام
شب خاموش
راه آسمان ها باز
زمان
در بستر شب خواب و بیدار است …
به نظر شما زن باس چطور باشه ؟؟؟؟
بقیه عکسهای زن باس در ادامه مطالب
تاثـیـرگُـذارتـریـטּ قـانـوטּ زنـدگـے مـטּ،
قـانـوטּ { ڪہ نـبـایـכ } بـوכ !
عـاشـقِـ ڪسـے شـכمـ ؛ ڪـہ نبـایـכ !
כستـاטּ یـخ زכه امـ ، دستـاטּ تـبـכار اویـے را طـلبـ ڪـرכ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
כلـمـ بـودטּ آنـے را خـواستـ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
اشڪـ هـایـمـ بـہ یـاכ ِ ڪسـے سـرازیـر شـכنـכ ؛ ڪـہ نـبـایـכ !
میـدانـمـ . . . ایـراכ از مـטּ بـوכ ....ڪـاش میـشـכ ایـטּ روزهـا ، ڪـمـے مــُرכ
خستهـ و ڪلافه امـ درست عیــن روحِِ جُدا شُدهـ از ڪالبُد جسمـ
ڪهـ سعــی دارد جلوــی دیگران را در مراسِم خاڪسپارــی بگیرد تا تنهایَش نذارند
در آن قبرستانهـ سرد و متروڪ
فریاد میزند ودیگران اهمیتـی نمــی دهند
و تنهــا صداـی سڪوتــی دلخراش به گوشِشان میخورَد و...
صداــی زجه هاــی [مادر] و دوستـانــی ڪِ شایـد قدرش را دیر فهمیـدن ...
خستهـ امـ از بــی لیاقَت بودنِ آدمهــآــی زندگیَمـ از همیشهـ طلبڪــار بودنِشــآن..!
+غُصــه نخور رفیق یڪسرــی آدمهــآ باید از زندگیَت خارج
شوند تا بفهمند چقدر بی لیاقَت بودند بُگذار برایِشان "دیــر" شَود
بُگذار مفهومـ : [زمان براــی هیچ انسانــی صبر نمیڪُند]
را بهـ خوبــی درڪ ڪُنند
انقدر نبخش آدمـآ رو (!)
وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده
بی تفاوت ازین فشار رد نشیا
داره باهات حرف میزنه
میگه دوست داره !
میگه هوات و داره !
میگه حواست به من باشه !
میگه حواسش بهت هس !
میگه تنها نیستیا !
میگه
تو هم همینجور که دستت تو دستشه
آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش
آره
یه وقتایی بی صدا و بی نگاه حرف بزنین
دستـانتــــــ را چگـونــه بوســـه زنـم
که جبـران همـــه عمــر شـود؟
روزتـــــ مبـارکـــــ حوای من
♥♥♥
خـداونـد لبخنــد زد و از لبخنــد او زن آفریـده شـد
لبخنــد زیبـاى خداونــد روزتــــ مبارکــــ !
روز مادر رو به همه ی مادرا و دخترا و زنا و.... تبریک میگیم...
وقتـﮯ یک " اردیبهشتـﮯ " בر کنارت است ...
خوب نگاهش کـטּ
بــــﮧ تمـــام جــزئیاتش ؛ بـــــﮧ لبخنـב بیـטּ حــرف هایش ...
بــــﮧ سبک اבاﮯکلمــاتش ...
بــــــﮧ شیــوه ﮯ راه رفتنش ، نشستنش ...
بــــــــﮧ چشم هایش خیـــره شو ، בستهایش را بــﮧ حافظه ات بسپار ...
[..ممکـטּ است..]
آنقـבر سریع بـــــــروב کــﮧحسرت یک نگاه سرسرﮯ را هم بـﮧ בلت بگذارב …
و وقتـﮯ حسرت بوבטּ یک " ارבیبهشتـﮯ" را خورבﮯ
یعنـﮯمیتوانستـﮯ ؟؟!؟!
"حـــــآکم " باشـﮯ ولـــﮯ "سربــــــآز" شבﮯ./..
تــو نمـﮯ בانـﮯ که ב פֿــ♥ـــتـــر بوב טּ ב رב استـــــ
בפֿــــــــــ♥ـــــــتـر که باشـﮯ رفتـטּ نگاه ها و ב ست ها سـפֿت مـــﮯ شوב
ב פֿـــــ♥ـــــــتر کـﮧ باشـﮯ راحتـــر مـــی شکنی
ב פֿــ♥ـــتر کـﮧ باشــﮯ نگاه هــــا فرق ב ارنـב
حتــﮯ اگر بـﮧ تمـــام ב نیـــا פֿوبــــ نگـــاه کنـﮯ
باز تمـــام ב نیـا مـﮯ توانـב بـﮧ تـــو بــב نگــاه کنـב
ב פֿتر بوב טּ گاهـﮯ واقعـــا یکـــ ב رב استـــــ ...
چقدر اشتباه مي کنند اون هايي که مي گن
مرد بايد قد بلند باشه
مرد بايد چشم ابرو مشکي باشه
مرد بايد ته ريش داشته باشه
من که مي گم
مرد بايد با وجود همه ي غرورش،مهربون باشه
باوجودهمه ي لجبازيش،وفادار باشه
باوجود همه ي خستگي هاش،صبور باشه
باوجود همه ي سختي هاش،عاشق باشه
مرد بايد محکم باشه
بايد تکيه گاه همسرش باشه
مرد بايد،”مــــــــــــــــــــــــــــــــرد” باشه
مــرد بـودن بـهـ تـعـداد زنـایـی کـهـ
تـوو بـغـلـت خـوابـیـدن نـیـسـت
مــرد بـودن زن رو بـهـ چـشـم عـروسـکــ
رخـتـخـواب دیـدن نـیـسـت
مــرد بـودن یـ عـنـی رفـتـن زیـر بـار یـهـ کـوه تـعـهـد
مــرد بـودن یـعـنـی یـهـ دنـیـا غـیـرت و تـعـصـب
کلمه ی مـــَـــــــــرد” حــرمــت داره
بـا مـرد گـفـتـن بـهـ هـر نـامـرد
ایـن کـلـمـهـ رو بـهـ نـجـاسـت نـکـشـیـن
تعداد صفحات : 7
قـــلب ❤ من...
دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.
آنقدر که تو را نیز همچون خودم
از ته دل دوسـت میدارد.
هیس…
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…
بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای ارام بگیرم
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند!!