loading...
˙·٠•●❤ سایت عاشقانه و تفریحی ❤●•٠·˙
Welcome To Tanhaee98

خداوندا...

تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت

خداوندا..

مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی به خود ..

 


آخرین ارسال های انجمن
m_admin بازدید : 573 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

وقتی که دیر نبود من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت من به انتظار امدنش نشستم

وقتی که نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد من شروع مردم...

وقتی او تمام شد...

من اغاز شدم وچه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن!


m_admin بازدید : 480 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

به این حس آرامش پیش تو

به این لحظه هامون قسم می خورم

من از هر جهانی که دست تو رو

نبخشه به دستای من می برم . . .

نگاهم کن ای خوب من باز هم

نگاه تو داره اثر می کنه

داره اعتیادم به چشم تو رو

تو رگ های من بیشتر می کنه . . .

نمی ذارم این فرصت از دست من

یا این فرصت از دست دنیا بره

که این عشق ما بین ما بارها

از عشقای تو قصه ها بهتره . . .

نمی ذارم از خونه من بره

همین بخت خوبی که در می زنه

ببینه شهر پر می شه از این بهار

تو دستات وقتی تو دست منه . . .

تو وقتی جدا می شی از من ببین

تو این خلوت بی تو کِز می کنم

دارم فرق یک زندگی با تو رو

با یک عمر تنهایی حس می کنم . . .

زمین و زمونی که با من فقط

بلد بودن هی بی محلی کنن

دارن با یه لبخند بی انتها

به من عشق رو یادآوری می کنن . . .

 

 دانلود آهنگ لبخند بی انتها از احسان غیبی

m_admin بازدید : 491 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

خوب خوبم

هیچ دردی ندارم

اینجا سرزمین غریبی است

نمی توان آن را شناخت

باید آن را زندگی کرد

دلم می خواهد همیشه اینجا بمانم

عطر بهار نارنج در باغ بیداد می کند

نمی بینمش اما صدایش مرا با خود می برد

عاشقم می کند

دلم تنگ است

دلم برای دیدنش تنگ است

کی رخ می نماید ؟

نمی دانم ….

m_admin بازدید : 467 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

من …

دلهره هایم تمامی ندارند

نفس هایم کوتاه شده اند

دست هایم می لرزند

و قدم هایم کندتر

من بی تابم برای گم کرده ام ….

نمی دانم در کدامین دیار آرامش را گم کردم …

شاید آن چشم های آلوده، آرامش را از من ربودند ….

هرچه که بود زندگی را سخت کرد

من به رهگذران جاده آرامش می گویم :

به همان لذت آرامش یک خواب لطیف سوگند

من بی خبر مانده ام از نعمت ساده ی خویش

هرکسی رحم در اندیشه ی خود دارد

با خبر سازد مرا از گم کرده ی خود …

من باران را،

گریه ی آسان را،

دست مهربان را،

خوابی آرام را،

گم کرده ام ….

m_admin بازدید : 566 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

 

باز رسیدیم به ایستگاه 
بارون همه جا رو خیس کرده بود 
شب بود…
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم… 
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم…
بخار از دهنت بیرون میومد… خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته… عشقم بودی… 
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری… رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت…

حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!! 
هوا سرد بود… ولی کاپشنم تنم بود…!!! 
رسیدم خونه… جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود 
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود… 
یه چایی داغ بعدشم خواب… 
صبح فردا رسید… حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها…

m_admin بازدید : 516 دوشنبه 25 فروردین 1393 نظرات (0)


 

 

شہر منــ اینجا نیستـــ...! 

اینجا... 

آدمــ کہ نـہ ... 

آدمکـــ هایشــ همه ناجور رنگــ بے رنگے اند...!

و جالبـــ تر... 

اینجا هر کسے... 

هفتاد رنگـــ بازے میکند... 

تا میزبانـــ سیاهے دیگرے باشد... 

شہر منـــ اینجا نیستــــ...! 

اینجا... 

همہ قار قار چــہــلــمــیــن کلاغـــ را... 

دوستــ مے دارند...! 

و آبرو چونـــ پنیرے دزدیدہ خواهد شد...! 

شہر منـــ اینجا نیستـــ...! 

اینجا... 

سبدهاشانـــ پر استـــ از.... 

تخمـــ هاے تہمتے که غالبا "دو زردہ" اند...!

منــ به دنبالــ دیارمــ هستمــ...! 

شہر منـــ اینجا نیستــــ...!

 

شہر منــ گمــ شده استـــ...!

 

m_admin بازدید : 506 پنجشنبه 21 فروردین 1393 نظرات (0)

یـک عربستـانی افـراطی چشم و لـب زنی که کارگرش بود را

بـه جرم گفتن ذکر مسیـح و به حکم دادگاه شـان دوخت!

آهـای عربستانی ها چشم و لب و دل مرا هم بدوزید بی اختیار ذکر عشق می گویم

کافر شده ام برای خداتان شریکی دوست داشتنی قائلم!

m_admin بازدید : 546 پنجشنبه 21 فروردین 1393 نظرات (0)

گاهی گهگــــــــــــــــــاهی باید به ادم ها فرصت داد

تا خودشان را بشناسند

شما را بشناسند

و بدانند و بفهمند بهتر از شما نه در این زمین خاکیست برای آنها نه در آن آسمان آبی...

بفهمند چقدر عزیز بودند و هستند

چقدر خواستنی و دوست داشتنی

گاهی حتی مادرانشان هم آنها را به اینقدر دوست ندارند

و تو!بدان این فرصت است که در اختیارت گذاشته ام...

من رفتم تا تو برگردی

 

و این امید برگشتنت است که مرا ایستاده نگه داشته

Sahar بازدید : 574 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

غرورت نمیذاره برگردی؟؟؟ میدونم! جوابمو نمیدی؟؟؟ میدونم!  سکوت کردی؟؟؟ میدونم!  

محلم نمیزاری؟؟؟ میدونم! دستاتو بم نمیدی؟؟؟ میدونم!

میرسه اونروزی که میخوای برگردی! تلفنو برمیداری.

زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم...عصبی میشی و فحش میدی.باخودت میگی کلاس گذاشتم...

روز دوم...زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدارم... با خودت میگی غلط بکنم دیگه بهش زنگ بزنم...

روز سوم...رد میشی از جلوی کوچمون میبینی حجله ی یه بنده خدایی رو زدن سر کوچه!!!

دلت میسوزه.میگی بیچاره جوون بوده...میای نزدیکتر...میگی چقد قیافش آشنا میزنه..

باز میای نزدیکتر...جوان ناکام؟؟اینکه منم!!!بالاخره برگشتی؟؟ببخشید...نمیتونم جلو پات بلند شم!

آخه زیر خاکم!دیدی آخر خرابت شدم؟!دیدی همه چیزم خاک شد؟؟!عشقم!چه خوشگل شدی!

چه مشکی بت میاد!!کاش زودتر میمردم...نه...گریه نکن..یادته روز رفتنت؟؟گریه میکردم...

التماس میکردم میگفتم نرو؟؟روزای بعدش چی؟؟یادته؟؟ التماس میکردم برگردی؟گریه نکن...

نمیتونم اشکاتو ببینم...چی دارم میشنوم!! التماس میکنی برگردم؟؟!!!

 

عشقم...آروم باش...میدونم غرورت نذاشت که زودتر برگردی...

Sahar بازدید : 593 دوشنبه 18 فروردین 1393 نظرات (0)

چقدر خوب است
که ما هم یاد گرفته‌ایم
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه می‌بینیم
گاه به یک جاهایی می‌رویم
یک دره‌های دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه‌روشن ریگ
و می‌نشینیم لب آب
لب آب را می‌بوسیم
ریحان می‌چینیم
ترانه می‌خوانیم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشنایی روز را می‌شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی‌ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم

m_admin بازدید : 1226 چهارشنبه 06 فروردین 1393 نظرات (0)

بغض ﯾﻌﻨـﯽ : 

ﺍﻣﺸﺒﻢ ﻣﺜﻞ ﺷﺒﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ 

ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـﯽ 

ﺁﻫنگ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ

ﺑـﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم . . . 

به ﺍﯾﻨﮑـﻪ خیلی همراهم بودی . . . 

به ﺍﯾﻨﮑﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره . . . 

به ﺍﯾﻨﮑﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم . . . 

به ﺍﯾﻨﮑﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی . . . 

ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ . . . 

لعنت به ﺍﯾﻨﮑﻪ ها . . . 

 

ﻭ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎص ﭘﺲ ﺑـﺪن . .

m_admin بازدید : 787 دوشنبه 04 فروردین 1393 نظرات (0)

 

 

انگشتان تازه میخواهم ، تا طور دیگری بنویسم
میخواهم الفبایی کشف کنم برای تو
متفاوت با الفبای تمام زبانها
که در آن چیزی از هارمونی باران باشد
از غبار هاله ی ماه
اندوه ابرهای خاکستری
درد برگهای بید...
میخواهم گنجی از کلمات به تو هدیه کنم
که هیچکس هدیه نگرفته باشد
میخواهم تو را به خودم تبدیل کنم
میخواهم تو را به خود زبان های مهم دنیا ترجمه کنم
تو هر کجا باشی عشق همانجاست
میخواهم تو را به عشق ترجمه کنم
 
.::LOVE::. بازدید : 537 دوشنبه 04 فروردین 1393 نظرات (0)

بی ﺷﻌـــﻮﺭﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟــﻮﺩ ﺩﻧﯿـــﺎ "ﺩلهـ " !!!

 ﺭﻭﺯﯼ ﻫـﺰﺍﺭﺗﺎ ﺩﻟﯿــﻞﻭ ﻣﻨﻄــﻖ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺑـﺮﺍﺵ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯿﺸـــﻪ ...

 

 ﺑـــﺎﺯ ﺩﻡ ﺩﻣـﺎﯼ ﺷــﺐ ﮐﻪﻣﯿـﺸــﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳــﻪ ﭼــــﺮﺍ ... ؟؟

.::LOVE::. بازدید : 425 دوشنبه 04 فروردین 1393 نظرات (0)

 

گِرآهآمـ بِلِـ لَعنَتـےِ عَزیز...!!!

تِلفُنـے کـِﮧ زَنگـ نِمـےخُورَد کـِﮧ اِختِراعـ نَدآشتــ ...

دِلَتـ گِرِفتـﮧ بـود ؟؟؟!!!

خُبـ چَسبـِ قَلبـ اِختِرآعــ مـےکَردے !!!

مـے چَسبآندیمـ  روےِ تَرَکــهآےِ قَلبـِ صآحِب مُردِیِمآنـ !!!

وَ غُصـﮧےِ زَنگــ نَخُوردَنـِ تِلفُنـے کـِﮧ اِختِرآعـ  نَکَردهـ ایمـ رآ نِمـے خُوردیمـ ...!!!

سآدهـ بِگویَمــ گِرآهآمـ بِلـِ لَعنَتـےِ عَزیز ...!!!

 

حآلـِ اینـ روزهآیَمـ رآ تُو هَمـ مُقَصِرے ..

m_admin بازدید : 521 شنبه 02 فروردین 1393 نظرات (0)

دل درد گرفته ام ان قدر که فنجـــــــــــــــــــان های قهــــــــــــــــــــــــــــوه را سرکشیده ام

 

امـــــــــــــا

 

 

تو تــــــــــــــه هیچکدام نبودی…

m_admin بازدید : 587 پنجشنبه 29 اسفند 1392 نظرات (0)

چه سخت میگذرد این روزها ...

این روزها که قرار است از تو که همه رویا و عشقم بودی ... 

توی خیالم یه ادم معمولی بسازم ... 

چه قدر سخته که از این به بعد وقتی اسمت میاد ... 

باید خودم رو به بی تفاوتی بزنم ... تا همه فکر کنن فراموشت کردم ...!!! 

ولی فقط خدا می دونه هنوزم با شنیدن اسمت دلم میلرزه ... 

مگه میشه به این راحتی چند سال زندگی و کلی خاطره که داشتیم و نداشتیم رو فراموش کنم ؟! 

خدایا چی میشد ارزو های هیچ کسی تبدیل به ای کاش ها تو زندگیش نمیشد ؟! 

بعد تو قراره سهمم از زندگی هزار و یک ای کاش بشه ...!!! 

ولی اگه قیمت شادی تو حسرت قلب منه ... 

با اشتیاق هر چه تمام اشک می ریزم با دیدن خوش بودنت با دیگری !!! 

فقط قول بده همیشه بخندی و شاد باشی ... 

دیدن غمت داغون تر میکنه این دل تنهام رو ... !!! باور کن ... !!! 

خدا جونم به حرمت این قلب تنهام ... مواظب عشقم باشیا ... فقط به خودت میسپارمش ... !!! 

 

مراقب قلب مهربونش باش که یه وقت نشکنه !!!

m_admin بازدید : 660 پنجشنبه 29 اسفند 1392 نظرات (0)

 

دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم ...

می خوام برم از اینجا ... بال و پری ندارم !!! 

می خوام برم دل بکنم ... از این دیار پر ز درد !!! 

می خوام برم سفر کنم از این همه غصه و رنج 

چشمای خشک من دیگه طاقت گریه نداره .... 

حسرت یه قطره اشک توی دلم جا میزاره !!! 

دلم گرفته و باز میون این همه راز ... 

می خوام که داشته باشم یه هم سفر یه همراه !!!

چیکار کنم که تنهام ... سکوت من یه دنیاست

 

دریایی از اشکم و ناله هامم بی صداست !!!

 

m_admin بازدید : 424 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

 

هَـمیشـه بـآیــد کـسی باشـــد

که مــَعنی ســـــه نقطـه ی انتهـــای جملـه‌هآیتـــ را بفهمـــد 

تا بُغض‌هآیتـــ را قبلــ از لرزیــدن چانـه اتـــ بفهمـــد

که وقتی صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد 

که اگــ ـر ســکوتــــــــــــــ کـردی، بفهمـــــــــــد

که اگــ ـر بهانـه‌گیــــر شــدی بفهمـــد

کـسی بـآشــد 

که اگــ ـر ســردرد را بهـآنــــــــــــه آوردی

برای رفتـــن و نبـــودن

بفهمـــد بـه تــوجّهـش احتیآج داری

بفهمـــد کــــه درد داری

کـــــــــــــــــه زنــدگـــــــــــــی درد دارد

بفهمـــد کــــه دلتـــ می خواهد

قَــدم زدن زیـــرِ بـــآران

حرف های عاشقانه

یک فنجان قهوه دو نفره را 

 

 

همیشـه بایــد کسی باشـــد

m_admin بازدید : 429 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خیابان

شعر بلندی ست

وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!

و شب

یکباره یکپارچه می شود،

از خواب هایی که تو را به من می رسانند

وقتی

من با چشم های تو چشم می بندم!

m_admin بازدید : 513 سه شنبه 27 اسفند 1392 نظرات (0)

اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه !زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
::

::
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند .
::

::

آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .
::

::
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند .

بقیه در ادامه مطالب

m_admin بازدید : 413 شنبه 24 اسفند 1392 نظرات (0)

 

هیچ گاه منت کسی را نکشید.

اگر شخصی واقعا دوستتان بدارد، همیشه با شما همقدم خواهد شد.

m_admin بازدید : 508 شنبه 24 اسفند 1392 نظرات (0)

 

آری … رفتن همیشه چاره درد نیست
باید ماند و با روزگار جنگید
باید ماند و چیزی به
 نام قسمت را
عوض کرد
و قسمت کرد زندگی را
با دلی، با کسی
که دوستش می داری
وگرنه او می رود و…..
تو می مانی
با دنیا دنیا قسمتی
که قسمتت نبود !

m_admin بازدید : 513 شنبه 24 اسفند 1392 نظرات (0)

 

روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود : شــکـســــتـــــنــــے اســــت

مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن ولـــــــــــے

مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم : شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت

, راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن

 

 

m_admin بازدید : 498 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

 

دوستت دارم...

دوستت دارم!

  دوستت دارم...

دیگر ارزشیـــ ندارد...

دیگر نمیتوان به این جمله اعتماد کرد...

چون عادیــ شده است.راستو و دروغشــ را نمیتوان تشخیص داد.

.

مسئله اینجا تمام نمشود

.مهم ترین نگرانی وقتی است که

میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم

میگویی ولی

افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,

با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که

ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.

و افسوس...

.

.

.

 

که حرمت دوستتــــ دارمـــ را شکسته اند..{#emotions_dlg.e10}

 

 

A: همیشه موقع گفتن دوستت دارم میترسم که فکر کنی از سر عادت یا به دروغ میگم دوستت دارم...

 

m_admin بازدید : 482 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

 

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند

که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی

قصه عشق “انسان” بودن ماست . . .

مرگ

m_admin بازدید : 443 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)

مرگ

دوست دارم که یه اتاقی باشه گرم گرم روشن روشن تو باشی من باشم

کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید تو منو بغل کنی که نترسم که سردم

نشه که نلرزم اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی منم

اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم با پاهات منو محکم گرفتی دو تا

دستت رو دورم حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟ میگی آره بعد

چشماتو می بندی بهت میگم برام قصه می گی تو گوشم؟می گی آره و

بعد شروع می کنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن یه عالمه قصه ی

طولانی و بلند که هیچوقت تموم نشد میدونی می خوام رگمو بزنم رگ

خودمو مچ چپمو یه حرکت سریع یه ضربه ی عمیق بلدی که؟ ولی تو که

نمی دونی میخوام رگمو بزنم تو چشماتو بستی من تیغ رو از جیبم در میارم

نمی بینی که سریع می برم نمی بینی خون فواره می زنه رو سنگهای

سفید نمی بینی که دستم می سوزه و لبم رو گاز می گیرم که نگم آخ که

چشماتو باز نکنی و منو ببینی تو داری قصه می گی دستم رو می زارم رو

زانوم خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا قشنگه

مسیر حرکتش قشنگه رنگ قرمزش حیف که چشمات بسته ست و نمی

تونی ببینی … تو بغلم کردی میبینی که سرد شدم محکم تر بغلم میکنی که

گرم شم میبینی نامنظم نفس میکشم تو دلت میگی اخر دوباره نفسش

گرفت می بینی هر چی محکم تر بغل می کنی سرد تر میشم می بینی که

نفس نمیکشم چشماتو باز می کنی و می بینی که من مردم …

shida بازدید : 472 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

30528818176343638241

آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ

اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ

شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد

گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ

کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی

وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ

رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان

جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ

وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی

 

گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ

shida بازدید : 633 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)

64534234049602398507

قاضی روی میز خم شد: خب دخترم؛ دلت می خواد با مادرت زندگی کنی یا پدرت؟

دخترک زیر چشمی به قاضی نگاه کرد. چشم گرداند

چند لحظه به زن و مرد خیره ماند.

قاضی از مرد و زن خواست که برای چند دقیقه دادگاه را ترک کنند.

دخترک با نگاه، رفتن آنها را دنبال کرد تا در بسته شد.

قاضی از جا بلند شد.

رفت و روی صندلی کنار او نشست: خب؟!

دخترک آه کشید: گیج شدم.

قاضی خم شد و همان طور که موی اورا نوازش می کرد، پرسید: چرا؟

 

دخترک رو به او کرد: آخه سارا میگه خودمو نصف کنم. یه نصفه رو بدم به پدر نصفه ی دیگرو به مادر. این طوری هیچ کدوم تنها نمی مونن. مگه نه؟

m_admin بازدید : 553 دوشنبه 19 اسفند 1392 نظرات (0)
وقتی گلدون خونمون شکست ،

پدرم گفت : قسمت این بود ، 

مادرم گفت : هیف شد ، 

خواهرم گفت : قشنگ بود ،

داداشم گفت : کاش دوتا داشتیم ،

اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود
m_admin بازدید : 558 یکشنبه 18 اسفند 1392 نظرات (0)

در تـقـدیـر هـر انـسـانـی

"مـعـجـزه ای خـاص"

از طـرفــ ِ "خُـدا " تـعیین شـده ،

کـ ه قـطعـاً در زنـدگی ،

در " زمـان ِ مـنـاسبــ " نـمـایـان خـواهـد شـد . . .

 

یـکــ شـخص خـاص

یکــ اتفـّاق ِخـاص

یـا یکــ مـوهِبتــ ِ خـاص ...

منـتـظـر ِ اعـجـاز ِ خُـدا در زنـدگـیـتـــ بـاش

بـدون ِ ذره ای تـردیـد ...
m_admin بازدید : 442 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)
روزها یکی پس از دیگری به پایان
می رسند …
و در پی روزها عمر من …
خسته نباشی سرنوشت ….!
می بینی ؟!
دست در دستان تو تمام راه را بیراهه رفتم
شنیدم کسی می گفت : چشمانت را ببند !
اعتماد کن … به قیمت تمام روزهای رفته
چشم هایم را بستم … اعتماد کردم …!
بهای سنگینی داشت اعتماد !
روزی …
چشمانم را باز کردم ؛ چیزی به نام ” عشق ”
در راه همپا شدن با تو به تاراج رفته بود !
.::LOVE::. بازدید : 617 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (1)

خلوتم را نشکن ….

شاید این خلوت من کوچ کند

به شب پروانه

به صدای نفس شهنامه

به طلوع آخرین افسانه

و غروبی که در آن

نقش دیوانگی یک عاشق

بر سر دیواری پیدا شد.

خلوتم را نشکن

خلوتم بس دور است

ز هوای دل معشوق سهند

خلوتم راه درازی ست میان من و تو

خلوتم مروارید است به دست صیاد

خلوتم تیر و کمانی ست به دست سحر

خلوتم راه رسیدن به خداست …

.::LOVE::. بازدید : 562 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (1)

 

در ذهن زنانه ی من....

مرد یعنی تکیه گاهی امن.....

یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن ،بدون اندکی شرم!

در ذهن زنانه ی من....

مرد یعنی کوه بودن، پر از سخاوت، پر از حیای مردانه...

در کنار این ابهت،لوس شدنهای کودکانه!!!

در ذهن زنانه ی ِمن...

مرد یعنی دوست میدارمت تو هر لحظه با منی!

تو مردی...

من بی تو از تمام آفرینش بیگانه ام
 
shida بازدید : 416 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

 

راه می روم ، با خودم حـــرف می زنم 
و خیابان ها ، پنجره ها ، ماشین ها ،
به هذیــــان هایم می خندند .
تــو بگو ! با این کلمه های لـــــــــــال ،
چگونه دلــــتــنگی ام را به آن ها ثابت کنم ؟
وقتی هیچ کجای این شهرِ نفرین شده 
که هــــــــی کـــش می آید ،
نیمکتی برای با هم بودنِ ما نساخته اند 
و دلِ هیچکس ، برای بوســــــه ها یی، نمی سوزد 
که پشتِ این چراغ هایی که تا ابــد قــرمــزند ،
باید ، آهسته آهسته بمـــیرند .
پس بیا برای حفظ آبــرو هم که شده ،
دهانِ طـــعــنه های شان را ببند 
و اشک های ناچاری ام را ،
با ایمانِ دست هایت پاک کن ،
تا من هم یقه ی بی تابی هایم را بچسبم 
و بکوبمِ شان به دیوار های کهنه ی اجباری
که سال هاست دارند ، خفه ام می کنند .
شاید بــاور کنم ، این گره های لعنتی ،
هر چقدر هم که کـــــــــور باشند ،
گــــاهی با صداقتِ یک " دوستت دارم " باز می شوند...


نارمیلا سپهری

shida بازدید : 535 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

تو آرامــ آمدیـــ ... نرمــ و بیــــصدا !

مثل قطره ای باران برقلبمـ چکیدیـ .. به سان برفـ آرامـ آرامـ درمـن ذوبــ شدی !

تکه ای از وجودمـ شدی در این سنگـستانــ !

نمیدانـمـ تـورا چه بنـامـمـ .. توکـهـ آمـدی آرامــ شدمــ !

چیـزی در درونمــ خواند : " این آغــاز دوستــ داشتن استــ "

shida بازدید : 702 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

נּـشســــتمــ...

خســـــته شـــבمــ...

בیگر قــــایق נּـمے ســـازمــ...

پشـــتـــ בریا هـــا هـــر خبـــرے

ڪه مـــے خـــواهـــב باشـــב

وقتـــے از تـــــو خبـــرے נּـیستـــ...

قـــایـــق مـــے خـــواهمــ چـــﮧ ڪـــار...!؟!

مـــرا

همـــــیــלּ جـــزیـــره ے ڪوچــــڪ

تـــנּـهـــــایے هـــایـــمــ

بســـ استـــ...!

m_admin بازدید : 534 سه شنبه 13 اسفند 1392 نظرات (0)

واژه هایی که عاشقانه می شوند …

ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …

عاشقانه هایی که می نویسی جز او …

همه را به یاد عشقشان بیاندازد…

و تو …

همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …

تعداد صفحات : 7

درباره ما
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . آیینه به سادگیم خندید و گفت : احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش ، او برای همیشه دیر کرده است …
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدومش قشنگ تره؟؟!!
    تنهایی در صفحات اجتماعی


    lenzor.com/tanhaee98



    instagram.com/tanhaee98


    سیم کارت خود را شارژکنید
    ❤しѲ√乇❤

    I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you

    ♥♥HEART♥♥


    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1526
  • کل نظرات : 149
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 259
  • آی پی امروز : 286
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 1,998
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,049
  • بازدید ماه : 2,239
  • بازدید سال : 15,037
  • بازدید کلی : 2,757,714
  • کدهای اختصاصی
    <
    سایت عاشقانه 72 لاو =============

    هدایت به بالای صفحه

    قلب من

    قـــلب من...

    دموکراتیــک ترین دولت دنیاسـت.

    آنقدر که تو را نیز همچون خودم

     از ته دل دوسـت میدارد.

    هیس…!

    هیس

    حواس تنهایی ام را

    با خاطرات

    باتو بودن

    پرت کرده ام…

    بگو کسی حرفی نزند

    بگذار

    لحظه ای ارام بگیرم

    آغوشــــ تــــ♥ـــــو

    سهم “من” از “تو

    عشق نیست ،

    ذوق نیست ،

    اشتیاق نیست ،

    همان دلتنگی بی پایانی است

    که روزها دیوانه ام می کند!!

    فال حافظ
    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !

    ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
     ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
    ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
    ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
    ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ!